اگرچه دیدگاههای سنتی، تابآوری را به عنوان خصیصه شخصیتی غیرقابل تغییر ترسیم کردهاند (که ازنظر این دیدگاهها یک فرد میتواند واجد یا فاقد آن صفت باشد) ولی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این ویژگی به میزان زیادی قابلتغییر است و میتواند در افراد ایجاد گردد (,۲۰۰۱ Masten).
اصول و پایه نظری تابآوری برگرفته از نظریه شناختی – رفتاری (,۱۹۷۶ Beck؛ به نقل از جعفری، ۱۳۸۹) و نظریه یادگیری اجتماعی (,۱۹۷۷ Bandura؛ به نقل از جعفری، ۱۳۸۹) است. نظریه شناختی – رفتاری بر این باور است که خلقوخو و رفتار عمدتاًً به وسیله تفسیر شناختی دنیای پیرامون حاصل میشود. این نظریه بر تفسیر شناختی افراد از دنیای اطراف خود که در فرایند پیشرفت و اجتناب سازگاری افراد در یک موقعیت خاص مؤثر است تأکید میکند. از دید نظریه شناختی – رفتاری، تابآوری از طریق ادراک افراد از موقعیتها، باورهای فعلی و تاریخچه تجارب یادگیری افراد میشود. نظریه یادگیری اجتماعی، به یادگیریهایی که در درون یک بافت اجتماعی روی میدهد اشاره دارد. این نظریه در تبیین رفتار انسانی به تعامل متقابل پیوسته میان تأثیرات شناختی، رفتاری و محیطی تأکید دارد. این دو رویکرد نظری، تابآوری را در تأکید بر رابطه بین افراد و محیط اجتماعی آن ها و ماهیت پویا و تقابلی این روابط که به وسیله عوامل شناختی متأثر میشود، مفهومسازی میکند. رشد تابآوری به نظر میرسد به مشخصه های شخصی افراد نظیر توانایی ارزیابی شناختی موقعیت، تجارب قبلی افراد و عوامل زمینهای که از طریق موقعیتهای خاصی تعریف میشود، وابسته باشد. باوجوداینکه خاستگاه تابآوری تعریف مفهومی را فراهم میکند، پایه اصلی پژوهش تابآوری بیانگر تحول نظریه تابآوری در حوزه های بالینی و اجتماعی است (جعفری، ۱۳۸۹).
۲-۱-۳-۲- رویکردهای نظری مرتبط با تابآوری
۲-۱-۳-۲-۱- نظریه بالبی و سبک دلبستگی
مفهوم تابآوری بر اساس اصول اولیه نظریه دلبستگی قرار دارد و برخی از محققین و صاحبنظران بر این باورند که نظریه دلبستگی از ریشههای مفهوم تابآوری است و بین نظریه دلبستگی و تابآوری ارتباط وجود دارد (Keller, 2003).
نظریه دلبستگی فرض را بر این قرار داده است که روابط اولیه نوزاد – مراقب تعیینکننده روابط او در زندگی اوست و دلبستگی های ناایمن و ضعیف باعث ایجاد اختلالهای روانی مثل اضطراب و افسردگی در فرد میگردد (,۲۰۰۷ Travis & Combos-orme). طبق نظر بالبی (۱۹۶۹)، این تجربه های تعاملی نخستین، درون سازی میشوند و با تشکیل مدلهای درون کاری[۲۵]، هم چگونگی رابطه فرد با دیگران را تعیین میکند و هم مشخص خواهند کرد که فرد شرایط استرسزا را چگونه تجربه خواهد نمود، احساسات مرتبط با آن را چگونه نشان خواهند داد و روشهای مواجهه وی با آن شرایط چگونه خواهند بود (بشارت و همکاران، ۱۳۸۶).
بالبی و هم آینزورث[۲۶] به بیان این مسئله پرداختهاند که تابآوری نتیجه ایمن بودن سبک دلبستگی است زیرا کودک یا نوزاد با بهره گرفتن از تکیهگاه دلبستگی به عنوان پایگاه ایمن برای جستجوی محیطشان استفاده میکنند و در صورتیکه نیاز به تسلی و آرامش داشته باشند، والدینشان در دسترس هستند. با این همه این امکان هم وجود دارد که افرادی که سبک دلبستگی ناایمنی را در دوران کودکی تجربه کردهاند با فائق آمدن بر تجارب قبلیشان افراد تابآوری شوند (,۲۰۰۷ Travis & Combos-orme).
۲-۱-۳-۲-۲- رویکرد آدلر به تابآوری
مفهوم تابآوری در مفهوم «غایت نگری خیالی[۲۷]» آدلر دیده میشد، یعنی اندیشههای خیالی رفتار ما را هدایت میکنند (شولتز، ۱۹۹۰، ترجمه کریمی و همکاران، ۱۳۸۶). آدلر در زمینه غایت نگری خیالی تحت تأثیر دیدگاه ویهینگر[۲۸] قرار داشت که معتقد بود افراد با خیالها و اعتقاد به اینکه دنیا چگونه باید باشد، زندگی میکنند.
از مفاهیم نزدیک به موضوع تابآوری در نظریه آدلر میتوان به علاقه اجتماعی اشاره کرد. یکی از عوامل حفاظتی و افزایشدهنده تابآوری علاقه اجتماعی است. علاقه اجتماعی یکی از مفاهیم مهم نظریه آدلر است. آدلر علاقه اجتماعی را بااحساس همانندسازی با دیگران برابر میدانست. «دیدن با چشم دیگران، شنیدن با گوش دیگران، احساس کردن با قلب دیگران». (کوری، ۲۰۰۵، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۵). آدلر معتقد بود که همه مشکلات و شکستهایی که افراد در زندگی با آن مواجه میشوند ناشی از فقدان علاقه اجتماعی است. این سازه همبستگی مثبتی با مؤلفهها و شاخصهای تابآوری مانند اعتمادبهنفس، خود کارآمدی، رضایت از زندگی و بهزیستی روانی، اعتماد کردن و موردعلاقه بودن، شادمانی و حس شوخطبعی و با درماندگی، خودشیفتگی، افسردگی و اضطراب که از شاخصههای آسیبپذیری هستند رابطه منفی دارد (Bass et al, 2002).
ردولف درایکوس[۲۹] از پیروان آدلر بود. وی تابآوری را «شجاعت کامل نبودن» تعریف کردهاست. او در سخنرانی جدیدش با همین عنوان تأکید کردهاست که در فرایند درمان با خانواده ها مشاوران باید اشتباهها را کماهمیتتر و کارهای خوبی را که افراد انجام میدهند را پراهمیت جلوه دهند. میزان تابآوری در مجموعه خانواده، مک است مستقیماً متناسب با توانایی و تمایل خانواده برای نشان دادن شجاعت ناکامل بودن باشد (Milliren & Barrett-Krus, 2002).
هرچند درایکوس مستقیماً مفهوم تابآوری را موردبررسی قرار نداده، ولی اشارههایی که در ارتباط با شیوه های فرزند پروری و پرورش دانش آموزان داشته است که به این مسئله مرتبط است. او در شیوه های انضباطی و مدیریت مدرسه و کلاس به مفهوم «دلگرم سازی[۳۰]» تأکید میکند و خود این مفهوم ارتباط نزدیکی با شجاعت ناکامل بودن و تابآوری دارد.
همچنین در این دیدگاه «دلسرد سازی[۳۱]» از عوامل مخل تابآوری و ایجادکننده رفتارهای نادرست در افراد است. برای آدلرگراها، فرد ناسازگار بیمار نیست بلکه دلسرد است (علیزاده، ۱۳۸۳).
در اصل میتوان گفت تغییر نگرش نسبت به دلسردیهای گذشته و ایجاد تابآوری برای رویارویی با رویدادهای آینده پایهای در مشاوره و رواندرمانی آدلری است. علاوه بر اینکه از دیدگاه آدلر، درایکورس و روان شناسان آدلرگرا دلگرم سازی پایهای برای ایجاد تابآوری، تغییر نگرش نسبت به دلسردیهای گذشته نیز که معادل شناسایی خطاها و تحریفهای شناختی و به چالش کشیدن و مبارزه با آن ها در رویکردهای شناختی است، مبنای تابآوری است. (کاوه، ۱۳۸۸).
۲-۱-۳-۲-۳- رویکرد شناختی – اجتماعی بندورا درباره تابآوری
یکی از نظریات مرتبط با تابآوری، نظریه شناختی اجتماعی بندورا است (Harvey & Delfabbro, 2004 به نقل از کاوه، ۱۳۸۸). طبق نظر بندورا شخص، محیط و رفتار فرد باهم به طور تعاملی مل میکنند تا رفتار بعدی شخص را تعیین نمایند. به سخن دیگر، هیچ یک از این سه جزء را نمیتوان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیینکننده رفتار انسان بهحساب آورد (هرگنهان و السون ۲۰۰۹؛ ترجمه سیف، ۱۳۸۷ (. وی مفهوم تقابل سه عنصری[۳۲] را ارائه کردهاست که در آن رفتار، عوامل شناختی و عوامل محیطی یا موقعیتی به عنوان تعیینکننده های متعامل[۳۳] بر یکدیگر عمل میکنند ((Bandura, 1986.
بر اساس این نظریه، تابآوری از تعامل بین عوامل محیطی، رفتاری و فردی به وجود میآید (کاوه، ۱۳۸۸).