در سبک رهبری اقناعی (متقاعد کننده) ،رهبر بسیار کارمندگرا و وظیفه گرا میباشد و قوانین و مقررات مربوط به کارها و حمایت از کارکنان را تنظیم و اجرا میکند. در این سبک تصمیم گیری بر عهده رهبر بوده و کارکنان (پیروان) مجریان بی چون و چرای اوامرند.(الوانی،۱۳۸۲).هرسی و بلانچارد در نظریات رهبری خود که به نظریات رهبری وضعیتی مشهور است،میزان بلوغ و آمادگی کارکنان را به منظور یکی از اصلی ترین متغیرهای حائز اهمیت مؤثر در تعیین سبک های رهبری مدیران در نظر می گرفتند که بر اساس این متغیر، قائل به چهارسبک متمایز بوده اند .سبک رهبری اقناعی در تقسیم بندی آن ها ،دومین سبک رهبری بود.از دیدگاه هرسی و بلانچارد،سبک اقناعی برای موقعیتی است که آمادگی کارکنان زیر متوسط بوده و افراد توان قبول مسئولیت ندارند، ولی علاقه مندند و اعتماد به نفس دارند. در این سبک، ضمن صدور دستورات از جانب مافوق، برای کارکنان توضیحات کافی هم داده می شود و برای حفظ شور و شوق کارکنان از ابزار تشویق استفاده می شود. (رضائیان ، ۱۳۸۵)
سبک رهبری مشارکتی[۲۷]
تئوری رهبری مشارکتی در سال ۱۹۷۳ توسط “ویکتور ورووم” و” فیلیپ یتون” ارائه شد. در سال ۱۹۸۸ این دو تئوری پرداز به همراه “آرتور جاگو” این تئوری را کامل نموده اند. در این تئوری سبک های مختلف رهبری بر مبنای مشارکت زیردستان در امر تصمیم گیری بررسی می شود. در این تئوری که بر مبنای درخت تصمیم گیری میباشد، رهبر موقعیت خود را ارزیابی نموده و بر اساس متغیرهای موقعیت، مسیرهایی را که به راه کار می انجامد،توصیه میکند.رهبری مشارکتی فرض را بر این قرار میدهد که فرایندهای تصمیم گیری گروه، هسته مرکزی تمرکز گروه است.(لیت وود و همکاران،۱۹۹۹)
این گرایش، کارکنان را گرد هم آورده و فشارهای وارد بر مدیر مدرسه را کاهش میدهد».میل (۲۰۰۴)
این رهبران سعی در این دارند که بیشترین کارایی را از تیم به دست بیاورند. از اینرو، همیشه همه اعضای گروه را تشویق میکنند و باور دارند که با تبادل ایده ها و نظرات و رسیدن به توافق عمومی، بهترین راه حل ها برای مشکل را پیدا میکنند. علاقه چندانی به تحمیل عقاید و نظرات خود به دیگران ندارند اما خودشان را به عنوان ناظر دموکراتیک تیم می دانند. به همه اعضای گروه این اطمینان را میدهند که میتواند نظرات و عقاید خود را آزادانه مطرح کنند.
این سبک شدیداًً طرفدار کارمند و بیتوجه به کار است. در این سبک رهبر از کارمندان به طور وسیعی نظر وپیشنهاددریافتمیکندلیکندرخصوصاخذتصمیمات نهایی تفویض اختیاری صورت نمیپذیرد.(الوانی،۱۳۸۱)
ارتباطات در وضعیت مشارکتی، به صورت چند جانبه یا چند سویه است. هماگونه که بین کارکنان تبادل نظر انجام میگیرد، بین رهبر و کارکنان نیز این تبادل نظر صورت میگیرد. مشارکت در فرایند تصمیم گیری میتواند به مزایایی منجر شود که از آن ها به عنوان تحکیم روابط مدیر با کارکنان، ارتقای روحیه و رضایت مندی شغلی و کاهش وابستگی به رهبر یاد می شود.
سبک رهبری تفویضی
در این سبک رهبر به هیچوجه دخالتی در امور نمیکند و اختیارات به طور کامل به زیردستان واگذار میشود، زیرا تصور براین است که زیردستان دارای شایستگی کافی برای تشخیص موقعیت و انجام وظایف هستند.
نکتهای که درسازمانها غالباً درخصوص رهبران مشاهده میشود این است که رهبران در اثر شرایط و تحت فشارهای محیطی با گروه کوچکی از زیر دستان دست به ائتلاف میزنند و نوعی رابطه ویژه با آنان برقرار میکنند که سبب شکل گیری یک سازمان غیر رسمی حول محوریت رهبر میگردد. در این حالت اعضا این گروه مورد اعتمادرهبر خواهندبود و از امتیازات ویژهای برخوردار میگردند. درچنین شرایطی، سایر زیردستانی که در این حلقه قرار ندارند غیر خودی نامیدهمیشوند که از امتیازات خاص محروم بوده و رهبر وقت چندانی را صرف آن ها نمیکند. این موضوع که از آن تحت عنوان “تئوری تبادل نظر رهبر با اعضا” یاد میشود سبب میشود که افراد عضو گروه نزدیکان رهبر عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دهند و نسبت به رهبر دارای رضایت بالایی باشند لیکن این امر ممکن است موجب بروز تضاد و سرخوردگی گروه غیرخودی گردد که میتواند به ترک سازمان از سوی ایشان منجر گردد.(فیضی ، همان)
مفهوم شناسی نوآوری
در جهان پر رقابت و پویای امروز، سازمان ها باید خدمات تازه و تولیدات جدیدی عرضه نمایند، تا بتوانند توفیق حاصل نمایند.موفقیت سازمان ها دردنیای امروزین درگرو نوآوری است.سازمان هایی که ددر زمینه نوآوری عملکرد ضعیفی داشته باشند از ادامه حیات باز مانده و مضمحل میشوند.
مفهوم نوآوری
هالت یکی از صاحب نظران علم مدیریت، اصطلاح نوآوری را دریک مفهوم وسیع، فرایندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط، به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید میداند. وارکینگ نیز توضیح میدهد که نوآوری هر چیز تجدید نظر شده است که طراحی و به حقیقت در آمده باشد و موفقیت سازمان را در مقابل رقبا محکم سازد و یک برتری رقابتی بلند مدت را میسر سازد.
نوآوری را در بستر خلاقیت نیز می توان به کار برد. با این نگاه، نوآوری عبارت است از توانایی تولید آثار تازه، به کار بردن رفتارهای تازه و پیدا کردن راه حل تازه برای یک مسئله .
نوآوری را می توان به دو صورت زیر تعریف کرد:
الف- نوآوری به مثابه تبلور خلاقیت: در این معنا نوآوری متبلور کردن دستاوردهای خلاقانه است.
ب- نوآوری به مثابه فرآورده خلاق: در این معنا نوآوری و خلاقیت ماهیت یکسانی دارند و مراد از آن پدیدآوری ایده یا راه حلی نوآورانه در سازمان است.
نوآوری ایده و روش یا موضوعی است که از نظر فرد، جدید تلقی شود. جدید بودن ایده به اولین کاربرد و یا کشف آن بستگی چندانی ندارد، بلکه برداشت یا تازگی ذهنی ایده است که واکنش فرد را در مقابل آن تعیین میکند. اگر ایده به نظر فرد جدید باشد، نوآوری به شمار میآید .تازگی ایده نوگرا، مستلزم دانش جدید نیست، ممکن است یک نوآوری مدتی برای فرد شناخته شده باشد و فرد از ایده آگاه باشد، اما تا آن لحظه گرایش بهینه یا نهفته در مقابل آن نداشته و آن را رد یا قبول نکرده است. (راجرز،۱۹۹۱)
اساسنوآوریعبارتاستاز:فراهمآوردنچیزیاستکهدرمقایسهباساختهایذهنیحاصلازعادتمتفاوتباشد(گنجی، ۱۳۸۱).
نوآوری های آموزشی، موارد ابتکاری و خلاقی هستند که موجب تحول در نظام آموزشی سنتی شده، به بهینه سازی و ارتقای کیفی آن خواهند انجامید”.نوآوری فرایندی است که در آن افراد مختلف، (ادارات مختلف) هم زمان با چند وظیفه درگیر میشوند.” (منطقی،۱۳۸۴)