فن آوری اطلاعات و ارتباطات عامل مهمی در ارتقای عدالت اجتماعی در موضوع کیفیت آموزش در مناطق روستایی و دوردست میباشد، جایی که معلمان از کیفیت پایین تری نسبت به همتایان شهری خود برخوردار بوده و پشتیبانی از آن ها کمتر بوده و منابع کمتری در اختیار دارند. همچنین آموزش الکترونیکی برای افرادی که دارای معلولیت جسمی هستند این فرصت را فراهم می آورد که از منزل بتوانند تحصیلات خو د را ادامه دهند (ماپو، ۲۰۰۹: ۱۰۲).
همسلی (۲۰۰۲) به عنوان یکی از دست اندرکاران آموزش الکترونیکی بیان نموده است که فراگیرندگان تمام وقت و پاره وقت امروزه میتوانند در کلاسهای آموزشی رشته ها و مقاطع تحصیلی دلخواه خود از هر مکانی شرکت نمایند، این نوع آموزش برای کسانی که مسافرت میکنند و یا کسانی که جای ثابتی ندارند، منابع و تجارب یادگیری را به راحتی در دسترس قرار میدهد (همان).
۲-۱-۳-۲- نابرابری فرصت های آموزشی و شکاف دیجیتالی
شکاف دیجیتالی را توزیع نابرابر فرصت ها و مواضع اجتماعی در فضا و در محدوده ی فناوری اطلاعات و ارتباطات تعریف نموده اند (دهقان، ۱۳۹۱: ۱۲۵). نابرابری فضایی که واژه ای مرکب از نابرابری و فضا است ، نوعی از نابرابری های اجتماعی را ترسیم میکند که از بسیاری جهات با انواع دیگر نابرابری های اجتماعی تفاوت دارد؛ هر چند در برخی ابعاد می توان همپوشی هایی نیز بین آن ها مشاهده کرد . مرزهای مشترک بین نابرابری فضایی و نابرابری نژادی و قومی، زمانی که در جهان واقع، انسانهایی از یک قوم و نژاد در منطقه ویژه ای ساکن هستند و موقعیت نابرابری نسبت به دیگران دارند، کاملاً قابل تشخیص میباشد. اما با وجود صراحت نسبی در مفهوم نابرابری فضایی، جنبههای مبهمی نیز در این واژه مرکب به چشم میخورد . بخش عمده ابهام مذکور در مفهوم فضا نهفته است.
فضا و مفاهیم مرتبط با آن ، یعنی زمان و مکان در برخی موارد نظر اندیشمندان را به خود جلب کردهاست . در مبحث تغییرات اجتماعی، همواره موضوع زمان و تقارن و تطابق آن با مکان، مورد علاقه اندیشمندان این حوزه بوده است . در اینجا تغییر به معنای جابه جایی از یک حالت به حالت دیگر بوده و عنصر زمان در آن نقش ویژه ای دارد؛ بدین صورت که نه تنها هر تغییر مستلزم گذر زمان است، بلکه مکان نیز در آن ثابت فرض می شود و بدین گونه است که تغییرات معنا مییابد. گورویچ با تلفیق واژه های اجتماع و زمان ، مفهوم جدیدی به نام «زمانهای اجتماعی» را عرضه میکند . او سیر پویش ها و تغییرات اجتماعی را با زمانهای گوناگونی که بر پدیدههای اجتماعی می گذرند، مرتبط میداند و این همبستگی و ارتباط را در قالب های مختلف تقسیم بندی کرده و از آن ها با نام زمانهای اجتماعی یاد میکند (همان : ۱۲۷).
در همین رابطه مفهوم فضا نیز به خودی خود یک سازه اجتماعی است (دوران، ۱۳۸۲). در این تعبیر فضا مفهومی است که نمی توان آن را با مکان و محل ، کاملاً یکسان دانست ، بلکه فضا حاصل جمع زمان، مکان و روابط انسانی است شاید در این صورت پذیرفته شود که روابط اجتماعی تا حد زیادی متکی به فضا است و به عبارت دیگر ، جامعه الزاماًً به لحاظ فضایی ساخت مییابد و سازمان فضایی جامعه نیز بر عملکرد جامعه تأثیر میگذارد (همان). در جمع بندی و با نگاه عینی، می توان نابرابری فضایی را توزیع نابرابر فرصت ها و مواضع اجتماعی در فضا دانست . نابرابری فضایی ، که شکل بارز آن نابرابری منطقه ای است، در هر جامعه ای میتواند جلوه های مختلفی به خود بگیرد. اشکال قابل رؤیت آن در کشورهای در حال توسعه عبارت است از نابرابری بین شهر و روستا، نابرابری بین شهرهای بزرگ و کوچک، نابرابری جغرافیایی در درون شهرهای بزرگ، نابرابری بین مناطق محروم و مناطق برخوردار و غیره.
نابرابری فضایی که در شکل دیجیتالی و در حوزه فناوری اطلاعات ارتباطات با واژه «شکاف دیجیتالی» نیز توصیف می شود ناظر بر وضعیتی است که در آن، مناطق مختلف از لحاظ دسترسی به امکانات اطلاعاتی و ارتباطی و عواید و نتایج حاصل از آن وضعیت نامتوازنی دارند . گو این که واژه شکاف دیجیتالی توسط برخی صاحب نظران در حیطه ی وسیع تر ی از نابرابری فضایی، مانند نابرابری جنسیتی و امثال آن نیز به کار می رود، اما بیش ترین استفاده از این مفهوم با نابرابری فضایی ناشی از توزیع نامتوازن فناوری اطلاعات و ارتباطات منطبق میباشد (دهقان، ۱۳۸۶: ۱۳۰).
در جهانی که عرصه ارتباطات الکترونیک به شدت فراگیر شده است، هنوز بسیاری از مردم جهان، زندگی خود را بدون دسترسی به چنین امکانی ادامه میدهند . اصطلاح شکاف دیجیتالی اغلب برای توصیف شکاف و فاصله میان فقر و غنای اطلاعاتی و ارتباطی که بیش تر در قالب منطقه ای متبلور است، به کار می رود. چنین شکافی در عرصه ظرفیت های نابرابر در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و دست یابی به آن ها با منابع مبتنی بر قدرت در نظام های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی پیوند خورده است (دوماس، ۲۰۰۲به نقل از دهقان، ۱۳۸۶: ۱۳۱).
چنانچه تأمل بیش تری بر مفهوم شکاف دیجیتالی داشته باشیم، تعابیر متنوعی از آن را ملاحظه خواهیم کرد . در یک تعبیر ، شکاف دیجیتالی به فراهم نبودن ارتباط فیزیکی و دسترسی به شبکه و سخت افزار کامپیوتری تشبیه شده و در تعبیر دیگر شکاف دیجیتالی به معنای فرصت از دست رفته برای گروههای محروم و فاقد توانایی در استفاده مؤثر از فناوری ارتباطات و اطلاعات، مطرح شده است . همچنین برخی تمرکز مفهومی شکاف دیجیتالی را در آموزش و کسب تخصص لازم برای کار با شبکه ها دانسته اند . اما با اندکی فاصله گرفتن از تعاریف مفهومی، شاید بتوان با تکیه بر شاخص های نابرابری فضایی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات ، یک تعریف عملیاتی قابل سنجش از شکاف دیجیتالی ارائه نمود . شاخص های تعیین کننده شکاف دیجیتالی را می توان بدین گونه مطرح کرد : ۱- تعداد کاربران یا تعداد رایانه ها در مقابل جمعیت یک منطقه یا یک کشور؛ ۲- نسبت شبکه های مخابراتی و اتصال شبکه ای کامپیوترهای شخصی؛ ۳- تعداد افرادی که توانایی پرداخت هزینه های اتصال به شبکه را دارند ؛ ۴- تعداد افرادی که مهارت لازم را برای کار با شبکه ها دارند؛ ۵- میزان اطلاعات به زبان محلی یک منطقه یا کشور در مقایسه با حجم کل اطلاعات ؛ ۶- میزان کاربری های ویژه از اینترنت در یک منطقه مانند تجارت الکترونیک ؛ ۷- امکان دسترسی به شبکه ها در یک منطقه به صورت ناخالص (شیرمحمدی، ۱۳۸۲: ۸۱).
این شاخص ها و معرفهایی از این دست تا حدود زیادی معیارهای عینی و قابل سنجش از نابرابری فضایی فناوری اطلاعات و ارتباطات یا شکاف دیجیتالی را در اختیار میگذارند؛ اما به نظر میرسد عمده آن ها بر میزان دسترسی، توانایی استفاده و چگونگی استفاده از شبکه های کامپیوتری به ویژه اینترنت متمرکز شده اند.