۱- منابع یا مشوق های کمی در دانشکده ها برای تقویت مهارت های تدریس وجود دارند.
۲- بیشتر اعضای هیئت علمی، آموزشی نظام مند و کلی یا هیچ گونه آموزشی در تعلیم و تربیت و تدریس ندیده اند.
۳- فرصت های بررسی نظام مند برای مشاهده و بحث درباره آموزش با همکاران وجود ندارد.
۴- اثربخشی تدریس به سختی تعیین می شود و بازخوردها معمولاً به موقع برای اتخاذ هر تغییری صورت نمی گیرد.
۵- الگوهای عملی برای تدریس و پژوهش با هم در تضاد هستند. در بیشتر دانشگاه ها بر پژوهش بیش از تدریس تأکید می شود و بنابرین، انگیزه چندانی برای کار روی مهارت های تدریس وجود ندارد ( نقل از صفری، ۱۳۸۹).
اعمالی که در تدریس باید مورد توجه قرار گیرند (کنش های تدریس):
۱ـ انگیزش: یکی از نکات بسیار مهم در جریان یادگیری، وجود محرک برای یادگیری است. ۲ـ ارائه اطلاعات: یکی از هدف های تدریس وا داشتن شاگردان به کسب اطلاعات است. ۳ـ به جریان انداختن اطلاعات (پردازش داده ها): به منظور اطمینان یافتن از این که فراگیر در قسمت های مختلف، اطلاعات لازم را درک کردهاست باید اطلاعات پردازش شود. این پردازش در سه مرحله انجام می شود، روشن سازی اطلاعات، تقسیم اطلاعات و مقایسه اطلاعات ۴ـ ذخیره سازی و اصلاح مجدد: ترکیب اطلاعات جدید و قبلی ۵ـ انتقال اطلاعات: ربط بر مسائل جدید ۶ـ کنترل و هدایت: هدایت عملکرد شاگردان (شعبانی، ۱۳۸۱).
۱۶-۱-۲- شیوه های تعیین معیارهای تدریس اثربخش
تحقیقات نشان دادهاند که دانشجویان، اعضای هیئت علمی و مدیریت ها بر روی معیارهای تدریس اثربخش توافق دارند. این معیارها عبارت اند از: توانایی برانگیختن و ایجاد یک محیط یادگیری مثبت، ایجاد چالش های مناسب، توجه به نیاز دانشجویان، حساسیت به روش های متفاوت یادگیری دانشجویان و منصف بودن در ارزیابی میباشد (خیر، ۱۳۸۰).دانشگاه آمریکایی پوردو[۵۰] اصول زیر را جهت ارزشیابی تدریس در نظر گرفته است:
۱) نظام ارزشیابی باید شامل همه اعضای هیئت علمی و همه دروس باشد. با کمک این ارزشیابی باید به تدریس بهبود بخشید و این ارزشیابی فقط در زمان ارتقاء یا تبدیل وضعیت نباید انجام شود.
۲) نظام ارزشیابی باید به کارگیری ارزشیابی تکوینی و تراکمی را تقویت نماید. ارزشیابی تکوینی به اعضای هیئت علمی اطلاعاتی را میدهد که به آن ها در عملکرد فعلی آن ها یا تصحیح کمبودها کمک میکند. ارزشیابی تراکمی به تصمیم گیرندگان و مدیریت کمک میکند تا اطلاعات معتبر و پایایی را در خصوص عملکرد عضو هیئت علمی، در خصوص ارتقاء یا تبدیل وضعیت به دست آورند.
۳) نظام ارزشیابی باید شامل چندین منبع ارزشیابی باشد. ارزشیابی دانشجویی لازم است، ولی ارزشیابی همکاران و خود ارزشیابی نیز باید به کار گرفته شود.
۴) نظام ارزشیابی باید اساس منسجمی را برای مقایسه ارزشیابی های اعضای هیئت علمی داخل یک بخش فراهم نماید و این مقایسه را در جایی که لازم باشد امکان پذیر سازد.
۵) نظام ارزشیابی باید منبع با ارزشی در کمک به رشد حرفه ای اعضای هیئت علمی باشد. به عبارت دیگر این نظام باید کیفیت تدریس و یادگیری را بهبود بخشد و تعامل بین استادان را غنی سازد (همان منبع، ۱۳۸۰).
در پژوهش های مربوط به تدریس اثربخش و تعیین معیارهای مربوط به آن معمولاً از پرسشنامه ای محقق ساخته با تعدادی سوال که مشتمل بر دو بخش است استفاده شده است. بخش اول سوالات اطلاعات فردی و بخش دوم آن شامل سوالاتی است که عوامل مؤثر بر ارزشیابی استاد را تعیین میکند. در اکثر مطالعات و پژوهش های تدریس اثربخش سوالات را به چند بخش تقسیم کردهاند: برای مثال شکورنیا و همکاران (۱۳۸۴)، سوالات را به پنج گروه بر اساس نزدیکی مفاهیم تقسیم کردندکه به ترتیب عبارت بودند از: ویژگی های حرفه ای استاد که خود دارای زیر مؤلفه های شیوه بیان استاد، نحوه ارائه درس، توانایی در تفهیم درس و …. میباشد، ویژگی های علمی استاد که شامل توان علمی استاد، به روز بودن اطلاعات استاد و …است، ویژگی های فردی-اخلاقی استاد که شامل صبر و فروتنی و … است، ویژگی های دانشجویان در مورد در تکمیل پرسشنامهها و دخالت دادن عوامل غیر مرتبط در ارزشیابی ها و … و ویژگی های فرایند ارزشیابی که شامل اجرای ارزشیابی در دانشگاه، مناسب بودن پرسشنامه و زمان ارزشیابی ها در دانشگاه است.
۱۷-۱-۲-عوامل مؤثر در تدریس
تدریس امر سادهاى نیست. معلم در تدریس با متغیرهاى متفاوتى سر و کار دارد. او سعى مىکند با دستکارى و کنترل متغیرهاى مختلف، وضعیتى به وجود آورد که یادگیرى حاصل شود. شناخت و کنترل همه عوامل و متغیرهاى دخیل کار آسانى نیست و شاید بتوان گفت غیرممکن است. بدون شک، در ایجاد محیط یادگیرى عواملى همچون ویژگىهاى معلم و شاگرد، ساخت نظام آموزشی، محتواى آموزشى و دهها متغیر دیگر مىتواند مؤثر باشد. بدیهى است که معلم نمىتواند همه عوامل مذکور را تحتکنترل درآورد. ممکن است سؤال شود اگر کنترل همه عوامل مذکور امکانپذیر نباشد، معلم چگونه مىتواند شرایط مطلوب را با توجه به دخالت متغیرهاى متعدد و غیر قابل کنترل، به وجود آورد. در پاسخ به چنین سؤالى باید گفت: درست است که معلم نمىتواند همه متغیرهاى دخیل را تحتکنترل قرار دهد، اما شناختن چنین عواملى او را قادر خواهد ساخت که در تنظیم فعالیتهاى تدریس، تصمیمى آگاهانه بگیرد. اگر معلم از نظریههاى تدریس – یادگیرى شناخت دقیق و علمى داشته باشد، قوىتر و دقیقتر مىتواند در ایجاد وضعیت مطلوب یادگیرى فعالیت کند.(کریاکو،۱۳۸۷)از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف- ویژگیهای شاگردان و تأثیر آن در فرایند تدریس
آگاهى از فرآیندهای شناختى شاگردان در سنین مختلف از ضرورىترین وظایف معلم است؛ زیرا فرایند شاگرد، علایق، میزان انگیزش، بلوغ عاطفی، سوابق اجتماعى و تجارب گذشته از عواملى هستند که همواره در روش کار معلم در کلاس اثر مىگذارند. شاگردان صفات زیادى مانند راستگویی، دروغگویی، شهامت، ترس، اضطراب، پرخاشگری، تلاش و بسیارى از صفات مطلوب و نامطلوب را با خود از خانواده به درون مدرسه مىآورند. اگر معلمى تصور کند بدون شناخت شاگردان و بدون آگاهى از فرایند رشد ذهنی، عاطفى و اجتماعى آنان و حتى بدون همکارى والدین مىتواند در اداى وظایف آموزشى موفق باشد، سخت در اشتباه است. (ظهور،۱۳۸۱)
آگاهى از فرآیندهای شناختى شاگردان در سنین مختلف از ضرورىترین وظایف معلم است؛ زیرا فرایند شاگرد، علایق، میزان انگیزش، بلوغ عاطفی، سوابق اجتماعى و تجارب گذشته از عواملى هستند که همواره در روش کار معلم در کلاس اثر مىگذارند. شاگردان صفات زیادى مانند راستگویی، دروغگویی، شهامت، ترس، اضطراب، پرخاشگری، تلاش و بسیارى از صفات مطلوب و نامطلوب را با خود از خانواده به درون مدرسه مىآورند. اگر معلمى تصور کند بدون شناخت شاگردان و بدون آگاهى از فرایند رشد ذهنی، عاطفى و اجتماعى آنان و حتى بدون همکارى والدین مىتواند در اداى وظایف آموزشى موفق باشد، سخت در اشتباه است. (ظهور،۱۳۸۱)