خودکارآمدی یک صفت شخصیتی نیست، بلکه شناختهای اختصاصی هستند که فقط در ارتباط با یک رفتار خاص در یک موقعیت یا زمینه خاص مشخص و تعریف میشوند(مدوکس،۱۹۹۵).
۲-۳۴-۲٫منابع اطلاعات خودکارآمدی
چهار منبع اطلاعات برای انتظارات خوکارآمدی وجود دارند که هر منبع در قدرت اثرگذاری بر انتظارات خوکارآمدی متفاوت از منابع دیگر است:
دستاوردهای عملکرد[۱۱۱]:این منبع اطلاعاتی به دلیل آنکه بر پایه تجربه چیرگی شخصی فرد استوار است، مهمترین منبع خودکارآمدی به شمار می آید. تجربه مستقیم و بلاواسطه در موفقیت یک فعالیت می تواند به عنوان قویترین منبع خودکارآمدی به شمار آید. موفقیت انتظار چیرگی را افزایش میدهد و شکستهای مکرر آن را کاهش میدهد. مخصوصاً اگر این شکستها در ابتدای موقعیت صورت گیرد. پس از آنکه انتظار خودکارآمدی از طریق موفقیتهای پی در پی توسعه یافت، اثر منفی شکستهای موقعیت کاهش مییابد. در این حالت حتی شکستهای موقعیتی می تواند استقامت فرد را قوی سازد مخصوصاً اگر فرد این تجربه را داشته باشد که حتی بر مشکلترین موقعیت نیز میتوان چیره گشت. البته اثرات شکست بر کارآمدی شخصی تا حدی وابسته به زمانبندی و الگوی کلی تجاربی است که شکست در آنها اتفاق می افتد(بندورا،۱۳۷۲).
زمانی که خودکارآمدی شکل گرفت به موقعیتهای دیگری که فرد در مورد ناتوانی خود در انجام آن ها اشتغال فکری دارد، تعمیم مییابد. نتیجتاً رشد در کارکرد رفتاری نه تنها به موقعیتهای مشابه بلکه به موقعیتهای متفاوت نیز انتقال مییابد. بنابرین برای مثال میتوان گفت خودکارآمدی افزایش یافته از طریق ایجاد چیرگی و مهارت در فرد فوبیک از یک حیوان خاص می تواند تلاش های مقابلهای موقعیتهای اجتماعی را افزایش داده و ترس از سایر حیوانات را کاهش دهد. هر چند باید خاطر نشان کرد که اثرات تعمیم بیشتر در فعالیتهایی صورت میگیرد که بیشترین شباهت را با موقعیت اصلی داشته باشند (ویلیامز،۱۹۸۸ و ۱۹۸۵).
عملکرد مستقیم از چند طریق انتظارات خودکارآمدی را ارتقا میبخشد: ۱) از طریق رویارویی بیشتر با تهدیدات پیشین فرد میآموزد که این موقعیتها دیگر ترسناک نیستند و بنابرین برانگیختگی هیجانی کاهش یافته و توانایی مقابله افزایش مییابد، ۲) از طریق چیرگی و تسلط خود راهبری شده برای ارتقاء مهارت های مقابلهای، فرصتهای فراهم میگردد که آسیبپذیری نسبت به استرس کاهش مییابد، ۳) عملکرد مستقیم و بلاواسطه اگر به خوبی اجرا گردد، تجارب موفقیت را فراهم نموده و خودکارآمدی را تقویت می کند(ویلیامز و زین[۱۱۲]،۱۹۹۷؛بندورا،۱۹۹۷).
تجربه جانشینی[۱۱۳]: مشاهده الگوی موفق در یک فعالیت، به مراجع کمک می کند تا باور نماید او نیز می تواند موفق شود. همچنین مشاهده این موضوع که پرداختن به فعالیتهای تهدیدآمیز، پیامدهای ناگوار به دنبال ندارد می تواند در مشاهدهگرها موجب انتظاراتی مبنی بر این شود که اگر دیگران می توانند، آنها نیز قادرند عملکرده خود را بهبود بخشند. البته تجربه جانشینی، که بر اساس استنتاج مقایسه اجتماعی صورت میگیرد، منبع ضعیفتری برای اطلاعات توانمندی فردی، در مقایسه با شواهد مستقیم عملکرد است. بنابرین کارآمدی ایجاد شده در سرمشقگیری، به تنهایی ضعیفتر و آسیبپذیرتر است (مدوکس،۱۹۹۱).
معلوم شده است که برخی از متغیرهای سرمشقگیری بر انتظار چیرگی فرد اثر میگذارند. مثلاً فوبیکها از سرمشقهایی که به تدریج و با تلاشی معین بر مشکلاتشان غلبه میکنند بیشتر از مشاهده افراد ماهری که به آسانی فعالیتشان را انجام می دهند، سود میبرند. فرد در اینجا در مییابد که حتی در حالت اضطراب نیز بالاخره با استقامت و پشتکار میتوان موفق گشت (ویلیامز و فالبو[۱۱۴]،۱۹۹۶).
شباهت برخی خصوصیات فرد با خصوصیات سرمشق نیز تأثیر سرمشقگیری را افزایش میدهد. مشاهده سرمشق درحال پرداختن به رفتارهایی که نتایج و پیامدهای مثبت و مشخص دارد در مقایسه با مشاهده رفتارهایی که نتایجی مبهم و نامشخص دارند، تأثیر بیشتری بر خودکارآمدی فردی میگذارند. همچنین مشاهده فعالیتهایی که موفقیت به دنبال دارند، در مقایسه با مشاهده همان فعالیتها بدون آنکه نتایج و موفقیت آن نشان داده شود بهبود رفتاری بیشتری ایجاد میکنند. (بندورا ۱۹۹۷).
سرمشقگیری از طریق سرمشقهای متفاوت، مؤثرتر از زمانی است که سرمشقگیری فقط از سوی یک سرمشق صورت گیرد، زیرا مشاهدهگر در مییابد اگر افراد با خصوصیات متفاوت می توانند موفق باشند، پس منطقی است که خود نیز موفق شود. بنابرین موفقیت از طریق تلاش جانشینی می تواند درک مشاهدهگر را در مورد توانمندیهایش ارتقاء دهد. (بندورا ۱۹۸۲).
ترغیب کلامی[۱۱۵]: ترغیب کلامی به دلیل سهولت و قابل دسترس بودن، به فراوانی مورد استفاده قرار میگیرد. بازگو کردن این که فرد می تواند موفق شود معمولترین منبع خودکارآمدی است. افراد از طریق ترغیب و القاء کلامی می توانند معتقد شوند که می توانند بر آنچه که قبلاً مغلوب آن بودند فایق آیند.
البته انتظار خودکارآمدی که از طریق ترغیب کلامی به وجود می آید ضعیفتر از خودکارآمدی است که در عملکرد مستقیم ایجاد می شود. زیرا برای ترغیب کلامی پایه تجربی معتبری وجود ندارد. این نوع خودکارآمدی در مقابل ناکامیها به آسانی می تواند خاموش گردد. فرد در مواجهه با تهدید و شکستها، هر گونه انتظار موفقیت در خود را که با ترغیب و القا کلامی ایجاد شده باشد، به سرعت از دست میدهد (بندورا ۱۹۹۷).
افزایش توانمندی و کفایت شخصی از طریق ترغیب کلامی بدون فراهم آوردن شرایطی برای تسهیل عملکرد مؤثر، فرد را به سوی شکست سوق داده، و باعث کاهش اعتبار ترغیب کننده و خودکارآمدی فرد می شود (ویلیامز،۱۹۹۷).
هرچند ترغیب اجتماعی به تنهایی برای افزایش حس خودکارآمدی فردی، دارای محدودیتهایی است، اما می تواند در موفقیتهای به دست آمده از طریق عملکرد مستقیم همکاری نماید. اجزاء و عناصر مهمی که در ترغیب کلامی می توانند تغییرات معنیدار در خودکارآمدی فرد ایجاد کنند شامل اعتبار ترغیب کننده، پرستیژ و مقام اجتماعی، قابل اعتماد بودن و مهارت وی میباشد. هر چقدر منبع اطلاعات قابل قبولتر باشد بیشتر احتمال دارد که انتظار کارآمدی تغییر یابد (بندورا ۱۹۹۷).
برانگیختگی هیجانی:سطح برانگیختگی هیجانی (طپش قلب، تنفس، تعریق و….)، عاملی است که افراد معمولاً به وسیله آن در مورد کارآمدی خود قضاوت میکنند. موقعیتهای فشارزا موجب برانگیختگی هیجانی میگردند که این برانگیختگی ارزش اطلاعاتی در جهت توانمندی فرد دارد، و بنابرین این منبع دیگری است که می تواند کارآمدی شخصی فرد را متأثر سازد. افراد برای قضاوت در مورد اضطراب و آسیبپذیریشان نسبت به استرس، متکی بر حالات برانگیختگی خود هستند. برانگیختگی بالا عملکرد را ضعیف می کند و در نتیجه خودکارآمدی فرد کاهش مییابد. برانگیختگی پایین با احساس آرامش و اطمینان همراه است و بنابرین خودکارآمدی را ارتقاء میبخشد. افراد، زمانی که آشفته و برانگیخته نیستند در مقایسه با زمانی که برانگیختهاند انتظار موفقیت بیشتری را دارند (مدوکس،۱۹۹۱ و ۱۹۹۵).