متن کامل پایان نامه ارشد -فرمت ورد : منابع مقاله

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
دانلود پایان نامه و مقاله – مبحث اول- تعریف و جایگاه حقوق در جامعه – 2
ارسال شده در 25 آذر 1401 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

اما در خصوص اثبات این ادعا و بررسی بیشتر مبنای دینی یا لاییک ( و به تعبیر درست تر از نظر نگارنده، مبنای سکولار) داشتن اخلاق دورکیم باید گفت؛ دورکیم در پاسخ ‌به این سؤال که، بر مبنای چه حقی از فرزندان خود تکلیف می‌خواهیم؟ مشروعیت این حق از کجا می‌آید؟ می‌گوید:«اولاً بایستی میان آموزش و پرورش تفکیک قائل شد. کار آموزش فهماندن است و کار پرورش درونی کردن آموزه هاست. دورکیم معتقد است وظیفه ما صرف آموزش است نه آموزش لائیک و نه آموزش مذهبی.»[۱۲۷] در نتیجه آموزش مذهبی، از منظر وی صورت القائی به خود می‌گیرد. تا پیش از این تعلیمات مذهبی را القاء می‌کردند در حالی که از این پس ما می‌خواهیم به آموزش صرف بپردازیم. نکته دیگر اینکه بایستی در مدارس پایه و مبنای اخلاق را آموزش داد. دورکیم می‌گوید: «شما از ما می خواهید خدا و دین را پایه امر اخلاقی قرار دهیم اما توجه ‌به این نکته ضروری است که خدا مفهومی ثابت و لایتغیر است در حالی که اخلاق ثابت نیست. اگرچه پایه قرار دادن مفهوم خدا می‌تواند وجه ثابت اخلاق را توضیح داده و شأنی استعلایی به اخلاق ببخشد اما نمی تواند پشتوانه امر دینامیک، متغیر و فعال اخلاق باشد.لذا همواره کسانی که مفهوم پایه ای خود را خدا قرار می‌دهند در برابر تحولات و تغییرات اخلاقی مقاومت می‌کنند.»[۱۲۸]،[۱۲۹]

‌بنابرین‏ و بر اساس آنچه از مطالعات دورکیم استخراج می شود. مختصراً ‌به این سه گزاره می‌رسیم که دورکیم ، اگرچه جامعه را به سویی جدای از دین رهنمون می‌سازد و با پرورش و تلقین تعالیم دینی مخالفت می‌کند اما برای اخلاق، مبنایی دینی در نظر می آورد چرا که نمی تواند اخلاق را به حال خود رها کرده و تنها آن را به جامعه واگذار کند، جامعه ای که روحیه ی متغیر و وجدانی نسبی برآن حکومت می‌کند. اما این مبنای دینی که برای اخلاق بر می شمرد دینی سنتی و مذهبی نیست بلکه دینی اجتماعی با مشخصه هایی عقلی و متفاوت از مبانی ماورایی می‌باشد. و درنهایت اینکه کاربرد اخلاق لاییک برای آنچه به دورکیم نسبت می‌دهیم ، اشتباه متداول ‌در کاربرد واژگان است و باید آن را اخلاقی سکولار بدانیم .

فصل سوم- حقوق

برای بررسی حقوق از منظر دورکیم باز باید به شیوه ی استدلالی و همان روش پوزیتویستی او سری زد. او از نگاه جامعه شناسی خود به امر اجتماع پرداخته و در رهگذر تحول جوامع، تغییرات آن ها را بررسی کرده . به طوری که با تغییر جامعه، قواعد اخلاقی و نیز قواعد حقوقی مستلزم آن نیز تغییر می‌کند. اینجا است که ما با بیان این مسأله، این ادعا را به اثبات می رسانیم که دورکیم چگونه نقش و کارایی حقوق را در جامعه تشریح می‌کند و بر چه اساسی تحول آن را توجیه می‌کند .

دورکیم ، با تمرکز بر اندام جامعه به صورت تاریخی از جوامع ابتدایی و بررسی بومیان استرالیایی تا جامعه ی عصر خویش نقش های اجتماعی را بررسی می‌کند و در خلال این نقش ها ارتباط اجتماعی اعضای جامعه را و نحوه ی همبستگی که میان آن هاست را روشن می‌کند و اینجا است که حقوق برای سامان دادن آن نظام اجتماعی رخ می نمایاند. دورکیم بر اساس نظریه ی تقسیم کار اجتماعی[۱۳۰] به توجیه حقوق و قواعد حقوقی در سامان جامعه می پردازد. که در این بخش به تفصیل بیان خواهیم کرد. او در کتاب تقسیم کار اجتماعی مناسباتی را که میان همبستگی اجتماعی با اصناف حقوق وجود دارند عزیمتگاه تحقیق تلقی می‌کند و می نویسد: «حقوق رمز آشکار و قابل رؤیت همبستگی اجتماعی است . این حقوق به عنوان همبستگی عملی درک می شود و یا بمنزله ی صورت و شکل همبستگی مکانیکی دریافت می‌گردد.» [۱۳۱]

مبحث اول- تعریف و جایگاه حقوق در جامعه

دورکیم، تقسیم کار اجتماعی را به ‌عنوان یک عاملی که نقش آن ایجاد همبستگی اجتماعی بین افراد جامعه است، عاملی که همبستگی اجتماعی لازم برای جامعه را فراهم می‌کند، مورد بررسی قرار می‌دهد. و بر اساس همان واحد تحلیلی خود یعنی واقعیت اجتماعی، به توضیح همبستگی اجتماعی می پردازد. دورکیم، با این توجیه که امر درونی قابل رؤیت نبوده و برای درک آن، باید امر بیرونی را مشاهده کنیم تا از رهگذر آن، امر درونی را بشناسیم به بررسی حقوق، می پردازد، چرا که حقوق را نماینده ی آن می شناسد. می‌گوید: «حقوق نماینده ی اصلی ترین شکل همبستگی اجتماعی است.»[۱۳۲]بنا براین، دورکیم همبستگی اجتماعی را عنصر لازمی برای جوامع، دانسته و تقسیم کار اجتماعی را عامل به وجود آورنده ی آن می‌داند و از آن میان حقوق را به ‌عنوان ضامنی برای تأمین همبستگی اجتماعی معرفی می‌کند. ضمن تشریح این ادعا و با تحلیل و بررسی نظریه ی تقسیم کار اجتماعی دورکیم ، حقوق را بررسی می‌کنیم.

از نظر دورکیم جوامع نخستین دارای «همبستگی مکانیکی یا خودکار»[۱۳۳] بودند که از مجموعه‌ای از خانواده‌ ها یا خرده واحد های اجتماعی دیگر با مشخصه‌ های مشترک تشکیل شده که اغلب از نظر اقتصادی خودکفا بوده و قادرند نیازهای تولیدی و مصرفی خود را تأمین کنند. علاوه بر این، مردمان نخستین دارای وجدان جمعی(collective conscience)یعنی کلیتی از اعتقادات و عواطف مشترک در میان شهروندان معمولی بوده که قواعد اخلاقی برای ایجاد همبستگی اجتماعی در این مجموعه اعتقادات (وجدان جمعی) تجلی پیدا می‌کردند. در نتیجه همبستگی بر اساس وجدان جمعی حاصل می گردید و حقوق هم در آن متجلی می شد.

از نظردورکیم جوامع باید تغییر کنند و تغییر نیز می‌کنند و در جامعه سالم و بهنجار مقرراتی که اساس همبستگی را فراهم می‌کند به اقتضاء زمانه تحول می‌یابد. به نظر او در گذر زندگی اجتماعی از دوران نخستین به عصر سرمایه داری جدید، همبستگی مکانیکی که بر اساس همانندی و وجدان جمعی بود، از هر سو و خاصه از سوی تقسیم فزاینده کار مورد هجوم قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد که تقسیم کار نیرویی اساسی در تکامل تاریخی ساختارهای اجتماعی است. دلیل آن هم این است که در جوامع امروزی افراد در انواع مشاغل گوناگون کار می‌کنند که با توسعه صنعت پدید آمده است. در فرهنگ های سنتی اکثریت مردم به یک فعالیت اصلی اشتغال داشتند- گردآوری خوراک یا تولید خوراک-اما پیشه ‌هایی مثل نجاری، سنگ‌ تراشی، آهنگری، بنّایی و … در جوامع بزرگتر معمول گردیده است. جوامع جدید از افرادی تشکیل یافته‌اند که تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند و در زندگی روزانه خود به فعالیت‌ های تخصصی مشغولند و هنجار ها و ارزش های متفاوتی راهنمای رفتار شخصی آن هاست.

در اینجا وجدان جمعی نمی‌تواند حافظ همبستگی باشد، زیرا که وجدان شخصی یعنی تأکید بر تمایز فردی، به طور فزاینده ‌ای در اذهان مردم بروز می‌کند. و با ایجاد تفاوت‌ها و ارزش های متفاوتی که میان تخصص ها ی مختلف حادث شده، همبستگی اجتماعی چنان که در جوامع مبتنی بر مشابهت و یکسانی برقرار می شده ثابت نمی گردد با این وجود وجدان جمعی کاملاً محو نمی‌شود اما به صورت پند و اندرز و ضرب‌المثل در می‌آید.

از نظر دورکیم با تضعیف همبستگی مکانیکی و ایجاد همبستگی جدید ارگانیکی[۱۳۴] و کارکرد تقسیم کار، همبستگی بر اساس عدم تشابه است. افراد و گروه ‌هایی که بسیار تخصصی شده‌اند دیگر خودکفا نیستند و برای بقاء خود باید همکاری کنند و به یکدیگر متکی هستند.[۱۳۵]

نظر دهید »
فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – مبحث دوم : تاریخچه – پایان نامه های کارشناسی ارشد
ارسال شده در 25 آذر 1401 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

علامه حلی در بحث جواز حبس مفلس بین این دو اصطلاح تفکیک قایل نیست : ” مفلس را تنها یک ماه پس از ثبوت اعسارش می توان در حبس نگاه داشت ” . [۲]

شیخ طوسی در تعریف مفلس از اصطلاح معسر استفاده کرده ، می‌گوید: ” مفلس از لحاظ لغوی معسری است که مال با ارزش او ازبین رفته وبرایش چند فلس (پول بی ارزش ) باقی مانده است .[۳]دکتر احمدفتح الله نیز در تعریف افلاس از تعبیر عسر استفاده ‌کرده‌است .[۴]

تنهادوتن از فقیهای شیعه ، محقق اردبیلی [۵] ‌و محقق بحرانی [۶] بین معسر ومفلس فرق گذاشته اندکه احمد مرتضی [۷] از فقهای زیدیه نیز با ایشان هم رأی‌ است .اما ، سایر فقیهان در مذاهب خمسه فقهی بین این دو اصطلاح فرقی نگذاشته اند . جالب آنکه تعریف مفلس ومعسردر کتب شرح الازهار[۸]والحدائق الناضره کاملاً بایکدیگر مغایر است ، بدین معنا که در یکی از این تعاریف ، مفلس یا معسر دارایی منحصر به مستثنیات دین است و در تعریف دیگر ، علاوه بر مستثنیات دین ، مفلس یا معسر دارایی داردولی کفاف تادیه دین را نمی کند.

مبحث دوم : تاریخچه

این قسمت را تحت دوعنوان ، سیر قانونی افلاس واعسار در حقوق ایران ‌و تاریخچه ورشکستگی در طرف دیگرمورد ارزیابی قرار می‌دهیم .

گفتار اول : سیر قانونی افلاس واعسار در حقوق ایران

سیر قانونی افلاس واعسار را می توان به ، قوانین سابق افلاس واعسار ، قانون فعلی اعسار تقسیم کرد که عنوان نخست در قالب ؛ افلاس در قانون تسریع محاکمات ۱۳۲۹ ه.ق ، اعسار در قانون تسریع محاکمات ۱۳۰۹ ه.ش ، قانون اعسار وافلاس ۱۳۱۰ه.ش مورد توجه قرار داده خواهد شد.[۹]

الف : افلاس در قانون تسریع محاکمات ۱۳۲۹ ه.ق

قانون موقتی اصول محاکمات حقوقی مصوب کمیسیون قوانین عدلیه مورخ ۲۶رمضان و۱۹ ذیقعده ۱۳۲۹ ه.ق در باب ششم در اجرای احکام محاکم عدلیه ، افلاس را ‌در مورد عدم تمکن محکوم علیه نسبت به پرداخت محکوم به و در باب اشخاص که استطاعت تادیه مخارج عدلیه را ندارند به شرح ذیل ، پیش‌بینی نموده بود :

اول – عدم تمکن محکوم علیه نسبت به پرداخت محکوم به

در صورتی که محکوم علیه مدعی افلاس شده وآن را اثبات می نمود یا افلاس او از سابق معلوم بود، مدعی افلاس از توقیف مصون می کند، ولی ذمه او مشغول می شد وهر وقت تمکن حاصل می نمود دادگاه به موجب اظهار بستانکار در صدد مطالبه حق او بر می‌آمد .منظور از مفلس غیر از ورشکسته به تقصیر یا ورشکسته به بی احتیاطی بود وبرای چنین ورشکسته یا مفلسی مجازات جزایی پیش‌بینی شده بود . (ماده ۶۲۴ قانون اصول محاکمات حقوقی ) .

حال اگر افلاس محکوم علیه معلوم ومشخص نبود ‌و خودش هم در صدد اثبات آن بر نیامده ‌و امتناع از ادای دین می نمود محبوس می شد وهر گاه در اثنای حبس ، افلاس او تحقق پیدا می کرد از زندان آزاد می گردید از طرف دیگر اگر طلبکار شخصاً قبل از انقضا مدت حبس تقاضای خلاصی محبوس مذبور را می نمود ، مجدداً حق در خواست حبس او را نداشت .(مواد ۶۲۵و۶۲۶ اصول محاکمات حقوقی ) .

ملاحظه می شود که قانون اصول محاکمات حقوقی به محکوم علیه حق داده بود تا در صورت عدم توانایی در پرداخت محکوم به ، ادعای افلاس نماید مشروط بر اینکه :

-محکوم علیه افلاس خود را ثابت نماید

– یا افلاس او از سابق معلوم باشد .

اما اگر لا اقل یکی از شروط مذکور حاصل نمی شد ومحکوم علیه نیز از ادای دین خود امتناع می نمود در این صورت به دستور دادگاه محبوس می گردید .حال اگر در اثنای مدت حبس افلاس اومحقق می شد ویا بستانکار استدعای آزادی او را از زندان می نمود محکوم علیه آزاد می شد ( توضیح آنکه بستانکار مجدداً حق در خواست حبس محکوم علیه را نداشت ). در هر حال ذمه محکوم علیه مشغول بود وهر وقت تمکن حاصل می کرد بنا به اظهار بستانکار ، دادگاه ذیصلاح درصدد مطالبه حق اوبر می‌آمد.

نکته قابل توجه این است که قانون‌گذار بین مفلس عادی ومفلس متقلب وبی احتیاط قایل به تفکیک شده و در حالت دوم اورا به نام ورشکسته مشمول مقررات جزایی دانسته است ، بدون اینکه فرقی بین تاجر وغیر تاجر قایل شود .

دوم – عدم استطاعت از ادای مخارج عدلیه

هر گاه کسی افلاس خود را در محکمه اثبات می نمود از تادیه هزینه دادرسی معاف می شد. اثبات افلاس در دادگاه مستلزم ارائه تصدیق نامه ای بود که مدعی باید از اداره ای که در آن خدمت می کرد یا از محکمه صالح ویا از معارف موثقه دریافت می نمود ( مواد ۷۹۸و۷۹۹ قانون اصول محاکمات حقوقی) در تصدیق نامه مذکور باید اطلاعات درست ‌در مورد دارایی ووضع معیشت وترتیب گذران زندگی مدعی افلاس یا عدم استطاعت او داده می شد در صورت خلاف واقع بودن اطلاعات داده شده توسط مدعی افلاس ، از شخص اخیرمبلغی که از تادیه آن معاف گردیده بود ، دریافت می شد ( مواد۸۰۰و۸۰۱ قانون اصول محاکمات حقوقی ) درصورت محکوم له بودن مدعی افلاس از هزینه دادرسی ، هزینه مذبور از محکوم به پس از اجرای حکم کسر می شد.

ضمناً معافیت مدعی افلاس از مخارج عدلیه باعث معافیت از ادای خسارت طرف او در صورت محکومیت نبود ( مواد۸۰۳ و۸۰۴ همان قانون ). ‌به این ترتیب برای اثبات عدم استطاعت از تادیه هزینه دادرسی مدعی افلاس باید یکی از مدارک زیر را به دادگاه تسلیم می نمود :

-تصدیق نامه ای از اداره ای که در آن خدمت می نمود

– تصدیق نامه از محکمه صلح

-تصدیق نامه از معاریف موثقه

مشروط بر آنکه در تصدیق نامه های مذکور اطلاعات درست از وضع دارایی ومعیشت وترتیب گذران مدعی افلاس قید می گردید.[۱۰]

ب : اعسار در قانون تسریع محاکمات ۱۳۰۹ ه.ش .

این قانون که در سال ۳/۴/۱۳۰۹ ه.ش که در کمیسیون قوانین عدلیه مجلس شورای ملی تصویب شده است در مواد ۵۶ تا ۶۲در باره اعسار مقرراتی را آورده بود .مطابق ماده ۵۶ چنانچه محکوم علیه مدعی اعسار باشد باید در ظرف مدت ده روز از تاریخ ابلاغ ورقه اجراییه به محکمه صالحه عرضحال اعسار داده ‌و تصدیق دفتر محکمه را که حاکی از تقدیم عرضحال باشد به رئیس اجرا تسلیم نماید. همچنین در ماده ۵۷ به محکوم علیه که عرضحال اعسار نداده اجازه داده شده است پس از توقیف شدن عرضحال اعسار بدهد .لیکن در این صورت آزادی وی منوط به صدور ‌و قطعیت حکم اعسار ویا تقاضای محکوم له خواهد بود.در ماده ۵۸ ذکر شده که رسیدگی در محاکم نسبت به اعسار اختصاری است وباید به فوریت وخارج از نوبت به عمل آید .نهایتاًً در ماده ۶۲ آمده است « هر گاه پس از ثبوت اعسار برای محکوم علیه مالی یافت شود محکوم له می‌تواند اجرای حکم نسبت به آن مال را تقاضا کند. » [۱۱].

ج : قانون افلاس واعسار ۱۳۱۰ ه.ش

قانون افلاس واعسار مصوب ۲۵ آبان ماه ۱۳۱۰شمسی ، قوانین سابق مربوط به افلاس واعسار را نسخ ومواد جدیدی را پیش‌بینی نمود که مقررات مذبور را در قالب دو عنوان مورد بررسی قرار می‌دهیم :

-‌در مورد معسر

نظر دهید »
مقاله های علمی- دانشگاهی | قسمت 2 – 7
ارسال شده در 25 آذر 1401 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

یعنی: شما را از امکانات زمین بهره‏مند ساختیم و وسایل معیشت شما را در آن فراهم کردیم.

این آیه نیز، ‌بیان کننده توانایی و امتیازی است که انسان روی زمین دارد، تا جایی که در آن وسایل زندگی او فراهم شده است. روشن است که داشتن محیط زیستی سالم، جزء اولین حقوق انسان برای زندگی در روی زمین است. بر همین اساس، خداوند نیز، پهنه طبیعت را زیستگاه انسانی قرار داده است.

در آیه ۱۰ سوره الرحمن[۱۹] آمده است:

«وَ الارْضَ وَضَعَها للانامِ»

یعنی: و (خداوند) زمین را برای همگان قرار داد.

بر مبنای این آیه کریمه، زمین و محیط زیست آن، حق همگانی است و همه حق دارند از آن بهره‏مند شوند. ‌بنابرین‏، استفاده از این حق، باید به گونه‏ای باشد که امکان استفاده و بهره‏برداری از آن، برای نسل حاضر و نسل‌های آینده حفظ شود.

نکته‏ای که باید بدان توجه داشت این است که، هرگاه حقّی برای انسان نسبت به چیزی پدید آید، در مقابل آن تکلیفی نیز خودنمایی خواهد کرد. به عبارت دیگر حق و تکلیف، دو روی یک سکّه‏اند. اگر استفاده و بهره‏برداری از طبیعت و محیط زیست برای انسان به رسمیت شناخته شده؛ این حق، تکلیفی نیز ایجاد می ‏کند و آن این است که انسان، وظیفه دارد به گونه‏ای از حق خود استفاده کند که به حقوق دیگران لطمه‏ای وارد نکند. بر همین اساس، اگر انسان از محیط زیست استفاده می ‏کند، باید استفاده او، به گونه‏ای باشد که به حقوق دیگران در استفاده از آن خدشه‏ای وارد نشود.

در دسته‏ای از آیات قرآن، خداوند با نام بردن از عناصر محیط زیست، بر آفرینش آن‌ ها برای انسان تأکید می ‏کند.

در سوره نحل خداوند می‏فرماید:

«وَ الانْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ»[۲۰]

یعنی: چهارپایان را آفرید که برای شما از آن‌ ها گرما (جامه‏های گرم) و سودهای دیگر فراهم می ‏آید و از آن‌ ها می‏خورید.

در همین سوره خداوند همچنین می‏فرماید:

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً…»[۲۱]

یعنی: اوست (خدایی) که از آسمان‌ها آب فرستاد که از آن می‏آشامید و بدان درخت و گیاه می‏روید، که در آن (روییده‏ها)، دامهای خود را می‏چرانید.

و در آیه بعد می‏فرمایند:

«یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الاعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ» [۲۲]

یعنی: و با آن برایتان کشتزارها و ‌درخت‌های زیتون و خرما و انگور و همه گونه محصول می‏رویاند.

در سوره نمل نیز خداوند می‏فرماید:

«وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَهٍ» [۲۳]

یعنی: برای شما از آسمان آب فرستاد، پس با آن آب، بوستانهایی شادی‏انگیز رویانیدیم.

این دسته از آیات که در قرآن فراوان هستند، همه یک پیام دارند و آن این‌که آنچه از عناصر محیط زیست در روی زمین است، برای انسان‌ها است و همه انسان‌ها حق دارند از این الطاف الهی بهره‏مند شوند و هیچ‏کس نمی‏تواند این حق خدادادی را از آن‌ ها سلب کند.

تعبیراتی نظیر: «لکم (برای شما)»، «الناس (مردم)» و «الانام (همگان)»، آشکارا بر این مطلب دلالت دارند، که این نعمتها، برای همه مردم و حق همه آن ها‌ است ـ صرف‏نظر از هر گونه عاملی، همچون مذهب، جنسیت، تابعیت و… ـ و همه حق دارند تا از این نعمت ارزشمند الهی بهره‏مند شوند و در پناه آن، زندگی سالم و امنی داشته باشند.

دسته‏ای از آیات قرآن هستند که در آن‌ ها از واژه «تسخیر» ‌در مورد عناصر محیط زیست برای انسان‌ها به کار رفته است. در این آیات، آفتاب و ماه، باد و باران، کوه‏ها و درّه ‏ها، جنگلها و سبزه‏زارها، حیوانات و سایر منابع زمینی و خلاصه همه موجودات را در خدمت انسان در آورده و همه را فرمانبردار انسان ساخته است تا او بتواند از همه آن‌ ها بهره برده و زندگی سعادتمندی را داشته باشد.

در فرهنگ قرآن، واژه تسخیر به دو معنی آمده است: یکی در خدمت منافع و مصالح انسان بودن مانند تسخیر خورشید و دیگری زمام اختیارش در دست بشر بودن مانند دریاها و بسیاری از موجودات زمین. [۲۴]

برای این‌که حق انسان در استفاده و بهره‏برداری از طبیعت را در این قسم از آیات بیان کنیم، به چند نمونه اشاره می‏ کنیم:

خداوند در سوره نحل می‏فرمایند:

«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ…»[۲۵]

یعنی: خداوند، خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت.

و در سوره دیگر چنین می‏فرماید:

«وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ…»[۲۶]

یعنی: خداوند، شب و روز را برای شما تسخیر کرد.

و در جای دیگر اشاره می ‏کند:

«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الارْضِ…»[۲۷]

یعنی: آیا ندیدید که خداوند آنچه در آسمان‌ها و زمین است، مطیع شما کرد.

در جای دیگر نیز، خداوند با مضامین مشابه قبل می‏فرمایند:

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الارْضِ…»[۲۸]

یعنی: آیا ندیدی خداوند آنچه را در زمین است، مسخّر شما ساخت.

و موارد فراوان دیگری که بر همین معنا دلالت دارند[۲۹].[۳۰]

استاد شهید مرتضی مطهری، ‌در مورد این آیات می‏فرمایند:

«در قرآن از مسخّر کردن ماه، خورشید، شب، روز، دریا، نهرها، کوه‏ها، باد و هر چه در آسمان و زمین است، یاد شده است. بدیهی است که در همه این موارد، مقصود این است که این امور طوری آفریده شده‏اند که رام انسان و مورد استفاده و بهره‏برداری انسان هستند».[۳۱]

از آنچه گفته شد معلوم می‏ شود که طبیعت و محیط زیست در متون دینی، حق همه انسان‌ها در همه دورانهاست. ‌بنابرین‏، در مقابل حق استفاده‏ای که خداوند برای انسان در محیط زیست و طبیعت قائل شده است، وظیفه‏ای نیز بر عهده او گذاشته است که آن، حفظ و حمایت و بهره‏برداری صحیح از محیط زیست است؛ زیرا هدف خداوند از در اختیار گذاشتن طبیعت برای انسان این است که جهت رفاه، آسایش و تکامل خود از آن بهره‏مند شود. ‌بنابرین‏، اگر در استفاده از این امکانی که در اختیار او قرار گرفته، زیاده‏روی کند، بر خلاف آن هدف متعالی اقدام کرده که نتیجه‏اش به خطر افتادن حیات خود او و دیگران و بازماندن از سیر تکاملی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.

به عنوان مثال، علم و فناوری، مهمترین ابزار تصرف انسان در طبیعت است. تلاش علمی و به کارگیری فناوری در طبیعت و محیط زیست برای این است، که انسان بتواند از محیط زیست و طبیعت، جهت فراهم آوردن یک زندگی سعادتمندانه همراه با امنیت و آرامش استفاده کند؛ اما اگر انسان در استفاده از علم و فناوری برای تصرف در محیط زیست زیاده روی کند، ثمره‏ای جز مقهوریت و مغلوبیت او در مقابل سلطه زندگی ماشینی و صنعتی نخواهد داشت. این همان چیزی است که امروزه شاهد آن هستیم و‌ به طور قطع هم خلاف دستورات و تعالیم اسلام است؛ زیرا اسلام، تسلط بر طبیعت را می‏ خواهد، اما زیاده‏روی در این امر باعث شده که کار از دست انسان خارج شود؛ به گونه‏ای که سلامت، امنیت و انسانیت او در میان پیچ و مهره‏های این زندگی صنعتی و ماشینی گم شده است.[۳۲]

نظر دهید »
پایان نامه -تحقیق-مقاله – قسمت 12 – پایان نامه های کارشناسی ارشد
ارسال شده در 25 آذر 1401 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

    1. آن ها احساس تعهد شخصی نسبت به خود، کار، فامیل و دیگر ارزش های با ثبات دارند.

    1. آن ها احساس می‌کردند که روی شغل، زندگی و روابطشان کنترل دارند.

    1. آن ها وقایع زندگی را به عنوان یکسری چالش ها و مبارزه برای پیشرفت ضروری می‌دانستند.

در افراد سرسخت حس تعهد در مقابل حس بیگانگی است. در دانشجویان سرسخت تعهد شخص در روابطش باعث می شود که در مواقع فشار روانی از حمایت اطرافیان برخوردار باشد. در مفهوم مبارزه جویی، که در مقابل احساس تهدید است، ارزیابی شناخته نهفته است، یعنی باور به اینکه دگرگونی در زندگی امری است عادی و باید آن را به عنوان فرصتی برای رشد به شمار آورد تا تهدیدی برای احساس ایمنی. حس کنترل در مقابل حس درماندگی است. کسانی که در موقعیت های فشارزا به جای احساس درماندگی، موقعیت را در اختیار خود می بینند بیشتر احتمال دارد که برای تغییر موقعیت، اقدام کنند(آقا یوسفی و همکاران، ۱۳۸۸).

سرسختی روان شناختی در افراد نگرشی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی با مسائل مختلف زندگی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. افراد سرسخت حوادث زندگی را به طور قابل درک و همراه با تنوع و گوناگونی در نظر می گیرند. در مقابل، افرادی که سرسختی پایینی دارند، نسبت به حوادث دچار احساس بیگانگی، ناتوانی و تهدید می‌شوند و کنترل کمتری روی آن ها دارند (زاکین و همکاران[۷۷]، ۲۰۰۳).

فقدان والدین می‌تواند رشد شخصیت فرزندان را متأثر سازد که یکی از جنبه‌های مهم شخصیتی، سرسختی روانشناختی است به طوری که کوباسا(۱۹۷۹) سرسختی را یک ویژگی شخصیتی می‌داند که در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی به عنوان یک منبع مقاومت و سپر محافظ عمل می‌کند. او با بهره گرفتن از نظریه های وجودی در شخصیت، سرسختی را ترکیبی از باورها ‌در مورد خویش و جهان تعریف می‌کند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده و در عین حال یک ساختار واحد است که از عمل یکپارچه و هماهنگ این سه مؤلفه مرتبط با هم سرچشمه می‌گیرد. از نظرکوباسا(۱۹۷۹) تعهد، احساس درآمیختگی با بسیاری از جنبه‌های زندگی مثل خانواده، شغل و روابط بین فردی است. فردی که این احساس را دارد، معنا و هدفمندی زندگی و کار و خانواده را دریافته است. کنترل، اعتقادی است مبنی بر این که رویدادهای زند گی و پیامدهای آن، قابل پیش‌بینی و کنترل هستند و می توان آن ها را تغییر داد . مبارزه جویی عبارت است از این باور که تغییر، جنبه ای عادی از زندگی است و وضعیت های مثبت یا منفی که به سازگاری مجدد نیاز دارند، فرصتی برای رشد و یادگیری بیش تر هستند نه، تهدیدی برای امنیت و آسایش فرد (اربس و همکاران،۲۰۱۱).

سرسختی روانشناختی چیزی فراتر از جمع سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی است. انعطاف پذیری روانشناختی افراد سرسخت، صرفاً از تأثیر انفرادی این سه مؤلفه سرچشمه نمی گیرد، بلکه ناشی از شیوه مقابله ای خاصی است که با ترکیب پویای این مؤلفه هم خوان است(پارکز و رندال، ۱۹۸۳).

در واقع، سرسختی روانشناختی ساختار واحدی است که به یکپارچه سازی مؤلفه هایش می پردازد و در آن ها یک همگونی ایجاد می‌کند (کوباسا و همکاران، ۱۹۸۸؛ به نقل از حمیلی،۱۳۸۶). سرسختی روانشناختی به عنوان یک ویژگی شخصیتی، نگرش درونی خاصی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی افراد با مسایل مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد . نیز سرسختی روانشناختی باعث می شود که فرد استرس های خود را به صورتی واقع بینانه و با بلند نظری مورد توجه قرار دهد. همچنین، سرسختی روانشناختی زاییده دانشی است که بر مبنای آن، شخص برای پاسخ گویی به استرس ز اها به منابع بیش تری دست پیدا می‌کند؛ به عبارتی، یک احساس بنیادی از کنترل است که به فرد سرسخت امکان دستیابی به تعدادی از راهبرد های مفید و مؤثر را می‌دهد. در نهایت، سرسختی روانشناختی باعث تقویت و پرورش دیدی خوشبینانه نسبت به استر س های روانی می شود در واقع، سرسختی روانشناختی سپری در برابر برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی در اثر حوادث استرس زاست و برخی از محققان معتقدند استرس عامل آسیب پذیریی مهم در مقابل بیماری ها می‌باشد.

ویژگی های متعددی را می توان برای سرسختی روانشناختی مطرح نمود از جمله: ۱٫ حس کنجکاوی قابل توجه ۲٫ تمایل به داشتن تجارب معنی دار ۳٫ اعتقاد به مؤثر بودن آن چه که مورد تصور ذهنی قرار گرفته است ۴٫ انتظار این که تغییر امری طبیعی است و هر محرک با اهمیت می‌تواند موجب رشد و پیشرفت گردد ۵٫ ابراز وجود، نیرومندی و پرانرژی بودن ۶٫ توانایی استقامت و مقاومت.

این ویژگی های مختلف می‌توانند در سازگاری با وقایع استر س آور زندگی مفید باشند .منطق انتخاب این ویژگی ها، ارزیابی شناختی خوش بینانه ای است که می‌تواند به رغم استرس زا بودن آن ها، باعث درک معنی دار و طبیعی ویژگ ی ها از سوی فرد شود . با این وجود، تصمیم گیری قاطعانه می‌تواند منجر به یکپارچگی آنان در تجارب آینده شود . ‌به این ترتیب، افراد سرسخت، وقایع استرس آور را به وقایع قابل تحمل تر تبدیل می‌کنند(کوباسا، مدی و پوکتی، ۱۹۸۲). هم چنین آن ها دو تجربه ای را که احتمالاً منجر به شکل گیری سرسختی روانشناختی می شود بیان کرده‌اند. اول، احتمالا افراد سرسخت الگویی در پیش رو داشته اند که آن را در زمینه تعهد، کنترل و مبارزه جویی سرمشق قرار داده‌اند و این الگو ها با پیام د های مثبت و سالمی روبه رو شده اند . دوم، از آن جا که سرسختی روانشنا ختی را می توان یاد گرفت، احتمالاً افراد در مواجهه با وقایع، احساس کارآمدی و کنترل بر محیط را کسب کرده‌اند (کیامرثی و ابوالقاسمی، ۱۳۸۵).

کوباسا، مدی و پوکتی (۱۹۸۲) معتقدند که احتمالا تجارب دوره کودکی و تعامل با والدین و اطرافیان می‌تواند منجر به یک شخصیت سرسخت شود . (نریمانی و همکاران، ۱۳۹۰).

نظر دهید »
مقالات و پایان نامه ها – ۳-۳- انتساب به غیر – پایان نامه های کارشناسی ارشد
ارسال شده در 25 آذر 1401 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

۳-۳- انتساب به غیر

برای تحقق تقلب مرتکب بایستی مهر بر خلاف حقیقتی را به شخص دیگری منتسب نماید .این عمل به دو شکل قلبل تصور است : مرتکب مهری را از ابتدا تا انتها بسازد و منتسب به دیکری نماید یا در مهری که منتسب به دیگری است تغییری بر خلاف حقیقت ایجاد کند بنا بر این اگر مرتکب مهری را که منتسب به خود اوست تغیییر دهد یا در ذیل سندی که متعلق به خود اوست به کار برد مرتکب جعل نشده .« مانند فردی که در پرسشنامه استخدامی خود را کارشناسی ارشد معرفی می‌کند در صورتی که در حقیقت دارای مدرک کارشناسی است در این مورد این فرد صرفا دروغ گفته است . اما اگر همین فرد در مدرک کارشناسی رسمی کلمه « ارشد» را به کلمه «کارشناسی » اضافه کند مرتکب جعل گشته است۱.[۴۳]

با بررسی مواد مرتبط با جعل به ویژه مقایسه ماده ۵۳۸و۵۳۹ می توان استفاده کرد که قانون گذار شرط انتساب به غیر را برای تحقق جعل لازم دانسته زیرا قانون گذار در ماده ۵۳۸زمانی که فردی گواهی پزشکی را به اسم طبیب می‌سازد از عنوان جعل استفاده می‌کند اما در ماده بعدی زمانی که طبیب در سند خودبر خلاف واقع گواهی می کند از عنوان جعل استفاده نکرده است علت این مهم عدم تحقق شرط انتساب به شخص دیگری است . مواد۵۴۱،۵۴۰ ،۵۳۹ با وجود اینکه ذیل فصل پنجم قانون مجازات ۱۳۷۵ تحت عنوان جعل و تزویر آمده اند اما به لحاظ فقدان عناصر لازم ، مشمول این جرم نیستند و گویا به دلیل شباهت و نزدیکی این جرایم به جعل از آن جهت که اقدامات مذکور در این مواد با نوشته انجام می گیرند در این فصل ذکر شده است . قانون گذار ایران در موارد مشابه دیگری نیز به نادرستی از این روش استفاده ‌کرده‌است مانند ماده ۵۹۶ ق.م.ا. که جرم خاص سوء استفاده از ضعف نفس محجورین است اما در ذیل فصل ۱۱تحت عنوان ارتشاء ،ربا ، کلاهبرداری ذکر شده است که در ضمن هیچ یک از این عناوین قرار نمی گیرد.

سوالی که در این رابطه مطرح می شود ، این است که اگر فردی در مهر که منتسب به خود اوست امری را به دیگری نسبت دهد مرتکب جعل شده ؟

شعبه ۲دیوان عالی ۲رای به ظاهر متناقض در این امر صادر نموده است.

شعبه ۲دیوان عالی کشور در مقدمه رأی‌ شماره ۱۵۹۱مورخ ۹/۷/۱۳۱۷ به شرح متن زیر به چنین تعبیری اشاره نموده است:«جعل ملازمه با دخل و تصرف در نوشته دیگری ندارد و ممکن است کسی در نوشته خود جعل کند و عمل متضمن ضرر دیگری شود مثلا اگر کسی قرار دادی با یک کمپانی منعقد کند و سپس نام شخص دیگری را در آن الحاق و به او چنان وانمود کند که قرار داد را بین او و کمپانی منعقد ‌کرده‌است و با این وسیله اجناسی را از او بگیرد و به کمپانی تحویل دهد و وجه حاصله را به نفع خود برداشت کند گرچه در قرار دادی که خودش نوشته است الحاق کرده عمل او جعل محسوب است».۲

در ابتدای این رأی‌ آمده است که جعل ملازمه با دخل و تصرف در نوشته دیگری ندارد اما موردی که بیان می شود متناقض با این مفهوم می‌باشد زیرا در رأی‌ صرفا سند منتسب به مرتکب نیست بلکه منتسب به مرتکب و کمپانی است اگر الحاقی در آن نماید نمی توان ادعا کرد صرفا در نوشته خود الحاق نموده است در این مثال سند منتسب به دیگری نیز می‌باشد.بنا براین از این رأی‌ می توان نتیجه گرفت که مهر بایستی منتسب به دیگری باشد.

شعبه ۲ دیوان عالی کشور در رأی‌ شماره ۶۰۳ مورخ ۳۱/۲/۱۳۱۹مقرر می‌دارد:

«اگر کسی رسیدی به خط و امضاء خود ارا ئه بدهد و مدعی شود که سابقا در قبال تحویل گرفتن جنسی به دیگری داده و پس از رد جنس به صاحب آن رسید مذبور رااز او گرفته است رأی‌ جعل در باره آن صادق نیست . مثلاَ اگر صاحب مغازه برای تعمیرچرخ خیاطی دیگری را بگیرد و سپس مدعی رد آن به صاحبش شود و دلیلش رسیدی به خط و امضاء خود باشد و بگوید این رسید را موقع اخذ چرخ به صاحب آن داده بودم و موقع رد چرخ این رسید را از او گرفته ام و صاحب چرخ منکر گرفتن و رد رسید مذکور گردد عنوان جعل در نوشته مذکور صدق نمی کند گرچه خیانت در امانت صاحب مغازه احراز شود.۱»[۴۴]

در رأی‌ فوق مرتکب سند را به دیگری نسبت نداده است بلکه امر خلاف حقیقتی را به خودش نسبت داده است به همین دلیل جعل واقع نیست. در حقوق انگلیس به وجود این عنصر توجه شده است و به موجب بند a ماده ۹ قانون جعل۱۹۸۱«یک مدرک زمانی متقلبانه است که وانمود کند توسط فردی ساخته شده است در صورتی که آن شخص آن را نساخته است.» در حقیقت برای جعلی دانستن مدرک، سازنده باید آن را به غیر منتسب نماید.

سوال دیگری که در این رابطه مطرح می شود این است که آیا منتسب الیه مهر بایستی وجود واقعی داشته باشد؟در قانون ایران به صراحت ‌به این موضوع پرداخته نشده است و دو رأی‌ قضایی متناقض از شعبات دیوان عالی کشور در این مورد وجود دارد.

شعبه ۵ دیوان عالی کشور در رأی‌ شماره ۳۴ مورخ۲۴/۱/۱۳۱۸مقرر می‌دارد:

«یکی از ارکان جعل و بالتبع تحقق عنوان استفاده از سند مجعول وجود خارجی شخصی است که ورقه مذکور بنام او جعل شده و امکان توجه ضرر است به منتسب الیه و مادام که مراتب مذکور مدلل نشود قضیه عنوان استفاده از سند مجعول را نخواهد داشت بنا براین اگر مامور دولت با جعل اوراقی باسم اشخاص مجهول مرتکب سوء استفاده از مال دولت شود فقط مجازات کلاهبراداری را خواهد داشت۲ » در حالی که شعبه ۲دیوان عالی کشور در رأی‌ شماره ۱۶۲۵ مورخ۲۶/۵/۱۳۱۹مقرر داشته است:

«معروفیت و وجود خارجی داشتن کسی که امضاء بنام او ساخته می شود به طور مطلق شرط تحقق جعل نمی باشد و ممکن است در پاره ای موارد بدون معروفیت او هم عمل جعل محسوب شود مثلا اگر دفتردار دفتر خانه اسناد رسمی سند مالکیت کسی را بگیرد که به خریدار شرطی نشان دهد و خود سندی به اسم مالک جعل و وجهی از خریدار شرطی در یافت کند گر چه امضاء مجعول باسم مجهول دیگری غیر اسم مالک خوانده شود عمل جعل محسوب است چون امضاء مورد دعوی جعل به عنوان اینکه امضاء فروشنده است ساخته شده »۱ [۴۵]کدام یک از دو رأی‌ فوق صحیح است؟آیا اختلاف رأی‌ بلحاظ اختلاف نظر قضات رأی‌ دهنده آن ها است؟در پاسخ باید گفت بر خلاف نظر برخی حقوق ‌دانان که معتقدند«مستند بودن یا قابلیت ترتیب اثر داشتن نوشته مقلوب از شریط لازم مستقل و عناصر متشکله بزه جعل محسوب نمی شود بلکه شامل شرایط لازم برای تحقق رکن ضرر می‌باشد.»۲ می توان گفت سندیت از عناصر لازم برای تحقق جعل است زیرا در مواردی که مهر به نام اشخاص موهوم ساخته شده است و از این راه ضرر واقع شده است ولی چون مهر موهوم علیه کسی قابل استناد نیست از مفهوم جعل خارج هر چند در زمان استفاده ممکن است موجب ضرر دیگری گردد که از این جهت صرف وقوع ضرر کافی برای تحقق جعل نیست ولی در موردی که مهر موهوم علیه دولت یا شخصی قابل استناد باشد جعل محقق گردد.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 108
  • 109
  • 110
  • ...
  • 111
  • ...
  • 112
  • 113
  • 114
  • ...
  • 115
  • ...
  • 116
  • 117
  • 118
  • ...
  • 482

متن کامل پایان نامه ارشد -فرمت ورد : منابع مقاله

جستجو

  • فایل های مقالات و پروژه ها | تعریف عملیاتی واژگان کلیدی – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – قسمت 2 – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • دانلود فایل های پایان نامه درباره : نقد ساختارگرایانۀ فیلمنامه ...
  • فایل پایان نامه کارشناسی ارشد : پایان نامه درباره :بررسی ریسک و بازده در سرمایه ...
  • دانلود پروژه های پژوهشی درباره تاثیر فناوری اطلاعات ...
  • دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – قسمت 24 – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۲-۸-حسابرسی چیست ووظیفه اصلی حسابرسان شامل چه مواردی است؟ – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • دانلود پایان نامه های آماده | قسمت 9 – 10
  • دانلود منابع دانشگاهی : ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد بررسی رابطه بین نوع ساختار سازمانی ...
  • منابع پایان نامه با موضوع آنالیز مولکولی ژن ...
  • نگارش پایان نامه درباره پیشنهاد روشی برای حفاظت ...
  • پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی – کلیات تحقیق – 10
  • سایت دانلود پایان نامه : مطالعه تطبیقی حقوق مدنی جنین- فایل ۲
  • فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – بند اول : بررسی رابطه توارث بین کودک و صاحب اسپرم – 1
  • منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله خلق ارزش در زنجیره تأمین ...
  • دانلود منابع تحقیقاتی : تحقیقات انجام شده در مورد : بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی ...
  • فایل های مقالات و پروژه ها | ۲-۱-۲۲- ضرورت تعیین اثر بخشی برنامه های آموزشی: – 10
  • مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | قسمت 28 – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع تاثیر فرار مالیاتی ...
  • نگارش پایان نامه درباره آگاهی از انرژی بر اساس فعالیت فردی ...
  • دانلود فایل ها در مورد جنبه های بوم شناختی کاربرد ...
  • مقاله های علمی- دانشگاهی | ۲-۳ پیشینه تحقیقات انجام شده در زمینه رقابت پذیری – پایان نامه های کارشناسی ارشد

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان