۲-۲) بخش اول : استراتژی
۲-۲-۱) تاریخچه استراتژی
سابقه کاربرد مفهوم استراتژی[۵] در مدیریت نظامی به قرن ها قبل باز میگردد. اولین اثر مکتوب در این زمینه با نام “هنر جنگ[۶]” از نویسنده و ژنرال چینی به نام “سان تزو” در حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد به جای مانده است. او در کتاب خود مؤلفه های عمده استراتژی نظامی را مطرح میکند. پس از وی نویسنده رومی ((وگ تیوس)) در قرن دوم میلادی در نوشته های خود به بیشتر این مؤلفه ها اشاره کرد. اما تأکید وی عمدتاً بر آموزش و نظم بوده است. او معتقد بود که ژنرالهای موفق آنهایی هستند که از اصولی ثابت پیروی میکنند و بر شانس نیز تکیه ندارند (سعیدی، ۱۳۹۰). در ژاپن تفکر در حوزه مدیریت نظامی، استراتژی نه تنها با دستیابی به هدفهای خودی ارتباط دارد بلکه با پیشگیری از رسیدن دشمن به هدفهایش نیز مربوط می شود. در حدود ۴۵۰ سال پیش از میلاد به معنای مهارت مدیریتی (اداره، رهبری، قدرت) به کار رفت. این واژه در زمان اسکندر (۳۳۰ پیش از میلاد) به مهارت به کارگیری نیروها برای غلبه بر مقاومت و مخالفت و ایجاد یک نظام یکپارچه دولت جهانی اشاره داشت. ((سان تزو)) در این باره میگوید که باید به آنچه دشمن میخواهد به آن برسد پی برد و آنگاه او را از رسیدن به آن محرم ساخت (همان منبع).
۲-۲-۲) تعریف استراتژی
استراتژی واژه ایست که همانند واژه های رهبری، لجستیک و عملیات از مدیریت نظامی سرچشمه گرفته است و در این حوزه برای تشریح شیوه ای که به آن وسیله نیروهای نظامی به هدفهایشان دست مییابند، به کار می رود. واژه استراتژی از ریشه یونانی Strategema به معنای فرمانده ارتش، مرکب از Stratos به معنی ارتش و ago به معنای رهبر گرفته شده است. پس از آن به معنای “هنر یک فرمانده نظامی” تعبیر شد که به مهارتهای رفتاری و روانشناختی فرمانده اشاره داشت(سعیدی،۱۳۹۰). مفهوم استراتژی ابتدا به معنای فن، هدایت، تطبیق و هماهنگ سازی نیروها جهت نیل به اهداف جنگ در علوم نظامی به کار گرفته شد. در جایی دیگر استراتژی بدین شکل تعریف می شود : ((استراتژی مجموعه ای از اهداف اصلی و سیاستها و برنامه های کلی به منظور نیل به اهداف است به گونه ای که قادر به تبیین این موضوعات باشد که در چه کسب و کاری و چه نوع سازمانی فعالیت میکنیم و یا میخواهیم فعالیت نماییم)). تعریف دیگری هم از استراتژی می توان ارائه کرد : ((استراتژی یک برنامه واحد، همه جانبه و تلفیقی است که محاسن یا نقاط قوت اصلی سازمان را با عوامل یا تغییرات محیط مربوط میسازد و به نحوی طراحی می شود که با اجرای صحیح آن از دستیابی به اهداف اصلی سازمان اطمینان حاصل شود))(همان منبع). نظریه پردازان علم مدیریت، استراتژی را علم تخصیص مطلوب منابع کمیاب، جهت رسیدن به اهداف اقتصادی تعریف کردهاند. استراتژی تعیین کننده زمینههای فعالیت در محیطی پیچیده و پویا، و ابزاری است که به عنصر انسانی در یک نظام سازمانی حیات بخشیده و افراد را به حرکت وا میدارد. ایگور آنسوف[۷] به عنوان اولین دانشمندی که استراتژی را به شکل جامع و معنادار توضیح داد، معتقد است که هر قدر بین اهداف و فعالیت های فعلی سازمان سازگاری بیشتری وجود داشته باشد، نرخ رشد و توسعه بزرگتر و منظم تر خواهد بود (آهنچی، ۱۳۸۶). شاندلر[۸](۱۹۶۲) استراتژی را بدین صورت تعریف میکند : استراتژی عبارت است از یک طرح واحد، همه جانبه و تلفیقی که نقاط قوت و ضعف سازمان را با فرصت ها و تهدیدهای محیطی مربوط ساخته و دستیابی به اهداف اصلی سازمان را میسر میسازد. اندروز[۹](۱۹۷۱) میگوید : استراتژی عبارت است از الگوی منظورها، مقاصد، اهداف، خط مشی های اصلی و طرحهایی جهت دستیابی به اهداف. مینتزبرگ[۱۰](۱۹۸۷) تعریف کوتاه راجع به استراتژی ارائه داده است. از نظر وی استراتژی عبارت است از الگوی به جریان انداختن تصمیمات. در حال حاضر نیز در زبان فارسی واژه استراتژی را از نظر لغوی راهبرد معنا میکنند(استیسی،۱۳۸۱).
۲-۲-۳) ماهیت استراتژی
به طور کلی استراتژی ممکن است صرفا یک تعریف نداشته باشد، اما تا بحال در ارتباط با ماهیت آن اتفاق نظر کلی وجود داشته است. موضوعات مورد توافق به شرح زیر است :
-
- استراتژی هم با سازمان و هم با محیط ارتباط دارد. (در فرضیه اول تفکر درباره استراتژی سازمان و محیط ارتباط تفکیک ناپذیری دارند). سازمان برای مقابله با محیط متغیر از استراتژی استفاده میکند.
-
- استراتژی بر رفاه عمومی سازمان تاثیر میگذارد(تصمیمات استراتژیک آن قدر مهم پنداشته می شود که بر رفاه عمومی سازمان تاثیر میگذارد).
-
- استراتژی دربر دارنده هر دو موضوع محتوا و فرایند است. (مطالعه استراتژی هم شامل اقدامات انجام شده یا محتوای سازمان است هم شامل فرایندهایی است که به موجب آن ها اقدامات تعیین و انجام می شود.
-
- استراتژی ها صرفا سنجیده نیستند. (نظریه پردازان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که استراتژی های مورد نظر، پیشبینی نشده و تحقق یافته ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند.
-
- استراتژی در سطوح مختلف وجود دارد. شرکت ها ممکن است دارای استراتژی های شرکتی (باید به چه کسب و کارهایی پرداخت) و استراتژی های کسب و کار (چگونه باید در هر کسب و کار رقابت کرد) باشند.
- استراتژی در بر گیرنده فرایندهای فکری گوناگون است. استراتژی در بر گیرنده رویه های فکری (عقلایی) و همین طور رویه های تحلیلی است. برخی صاحب نظران بر بعد تحلیلی استراتژی بیش از ابعاد دیگر آن تأکید میکنند، اما اکثر آن ها معتقدند که مهمترین بخش از فرایند استراتژی سازی و در واقع قلب آن همان کار فکری است که رهبران سازمان انجام میدهند(فدایی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۴) سطوح استراتژی
سطوح استراتژی را می توان به سه سطح استراتژی در کل سازمان، استراتژی وظیفه ای و استراتژی واحد وظیفه ای تقسیم نمود(فردآر،۱۳۷۹).
۲-۲-۴-۱) استراتژی در سطح کل سازمان[۱۱] :
استراتژی در سطح کل شرکت، که با دیدی کلان و جامع نسبت به بنگاه و با در نظر گرفتن اهداف بلند مدت سازمان تدوین میگردد. پرسش های اصلی که در این سطح مطرح می شود عبارت اند از :
شرکت چه نوع فعالیت هایی انجام خواهد داد؟
هر واحد سازمانی چه هدف هایی دارد؟
برای تامین این هدف ها منابع را چگونه باید تخصیص داد؟