اهمیت خلاقیت در زندگی را می توان در حول سه محور مورد بررسی قرار داد.
- نقش خلاقیت در رشد مهارتها
خلاقیت در رشد و ظهور مهارتها نظیر مهارتهای حل مسئله، خود آگاهی، مهارتهای هنری، علمی و مکانیکی تاثیر به سزایی دارد (خانیان ۱۳۸۱: ۱۹).
- نقش خلاقیت در توسعه روابط اجتماعی
یکی از نقشهای خلاقیت، ایجاد زمینه مناسب برای گسترش روابط اجتماعی است. به عبارت دیگر خلاقیت زمینه و شرایط انعطاف پذیری ذهنی و رفتاری و توانایی در ک متقابل را فراهم میکند.
- نقش خلاقیت در بهداشت روانی
خلاقیت در زمینههای کنجکاوی، تلاش و تفکر بیشتر را فراهم می کند، خلاقیت باعث می شود فرد تواناییهای نهفته خود را به صورتی مؤثر بسیج کند و به شیوه ای نو امکانات شناختی، انگیزشی و شخصیتی خود را فرا بخواند. در حقیقت فرد به سوی زندگی فعال، رهنمون می شود و با مشاهده چشم اندازهای نوین و جدید به طراوت و شادابی زندگی او افزوده می شود. پویایی در زندگی، جستجوی چشم اندازهای نوین و جدید به طراوت و شادابی زندگی او افزوده می شود. پویایی در زندگی، جستجوی چشم اندازهای نوین و شادابی یک اصل مهم در بهداشت روانی محسوب می شود (خانیان، ۱۳۸۱: ۱۶).
۲-۳-۴ خلاقیت و دیدگاه های روانشناسی ، سازمانی
خلاقیت از دیدگاه روانشناسی، خلاقیت یکی از جنبههای اصلی تفکر یا اندیشیدن است. تفکر عبارت است از فرآیند بازآرایی یا تغییراطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت. تفکر بر دونوع است:
۱ – تفکر همگرا
۲ – تفکر واگرا
۱ – تفکر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت.
۲ – تفکر واگرا عبارت است از فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت، خلاقیت یعنی تفکر واگرا.
بر اساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرایند تشکیل تصویرهایی از پدیدههای ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راه های جدید برای انجام دادن بهتر کارها; خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل; خلاقیت یعنی ارائه فکرها و طرحهای نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیدهها.
خلاقیت از دیدگاه سازمانی، خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان «مثلا افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه ها، تولیدات یا خدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و…» ( محمدی، ۱۳۸۴: ۱۵).
۲-۳-۵ مکاتب خلاقیت
خلاقیت از دیدگاه مکاتب مختلف سمت و سو و حال و هوایی متفاوت پیدا میکند. در این بخش، خلاقیت را در مکاتب روانکاوی، انسان گرایی و عصب شناختی مورد بررسی قرار میدهیم.
۲-۳-۵-۱ مکتب روانکاوی
عده ای از روانشناسان معتقدند: خلاقیت نتیجه تعارضی است که در ضمیر نا خود اگاه یا “من” ایجاد می شود. به این معنی که اگر من بتواند راه حلی برای این تعارض پیدا کند که با ضمیر خود آگاه نیز هماهنگ باشد منجر به خلاقیت می شود و اگر نتواند، منجر به بیماری روانی میگردد. بنابرین از دیدگاه روانکاوی، خلاقیت و بیماریهای روانی از یک منبع نشأت می گیرند، این تفاوت که فرد خلاق بر نا خودآگاه خویش کنترل معقولی دارد، اما بیمار در کنترل رفتار نا خود آگاه خویش دچار افراط و تفریط شدیدی می شود. روانکاوان جدیدی معتقدند که خلاقیت از ذهن نیمه آگاه نشأت میگیرد، زیرا زمانی که “من” فعالیتی ندارد، ذهن نیمه آگاه مشغول است. ذهن نیمه آگاه باید برای مدتی باید از ذهن نیمه آگاه و ضمیر نا خود آگاه فارغ باشد تا به جمع آوری یاده های تازه بپردازد و خلاقیت ظهور یابد.
۲-۳-۵-۲ مکتب انسانگرایی
انسان گرایی از جمله مکاتبی است که به خلاقیت توجه خاصی نموده است. انسان گرایان خلاقیت را تنها به امور خارق العاد نسبت نمی دهند . آن ها معتقدند که خلاقیت نه تنها دست آوردها، بلکه فعالیتها، فرایندها و نگرشها را هم در بر میگیرد. انسان گرایان تأکید خاصی بر ارتباط خلاقیت با سلامت روانی، خود شکوفایی و کمال انسان دارند، چنان که مازلو اعتقاد دارد این رابطه به قدری عمیق است که می توان گفت: این واژه ها مفهوم واحدی دارند. راجرز[۶۸] معتقد است: انگیزه اصلی خلاقیت، گرایش انسان به فعال ساختن خویشتن، کشش به سوی گسترش، رشد، پختگی، گرایش به آشکار سازی و به کار انداختن همه قابلیتهای ارگانیسمی خویشتن است. بنابرین فرد خلاق کسی است که استعداد بالقوه انسان بودنش کامل است.
۲-۳-۵-۳ مکتب عصب شناسی
نظریه عصب شناسی را شاید بتوان یکی از جدید ترین دیدگاه ها دانست. در این دیدگاه رابطه خلاقیت با مغز و امواج مغزی مورد بررسی قرار میگیرد. پژوهشهای زیادی راجع به نقش نیمکره های مغز در زمینههای فکری انجام گرفته است. تحقیقاتی که وظیفه مغز چپ و را جستجو میکنند دو فرایند فکری را مشخص کردهاند: نیم کره چپ با اطلاعات شفاهی سروکار دارد و تفکر انتقادی را تنظیم میکند و مسوول خواندن رمزها، زبان و ریاضی به شیوه منطقی، تحلیلی و متوالی است، در حالی که نیم کره راست با اطلاعات تصویری و شنوایی سروکار دارد و تفکر انتقادی را تنظیم میکند. مغز راست با استعاره ها، شکلها، شهود و تحلیلها عمل میکند. افراد خلاق هر دو فرایند فکری را باهم ترکیب میکنند؛ زیرا در خلاقیت به هردو جنبه فکری نیاز است، هرچند که بعضی از محققان معتقدند در تفکر خلاق، نیمکره راست نقش اصلی را دارد و ادغام وظایف دو نیمکره لزومی ندارد و حتی میتواند اثر منفی داشته باشد، زیرا تفکر خلاق و منطقی نمی توانند به طور همزمان در بالاترین سطح خود عمل کنند. بنابرین خلاقیت با توجه به تقویت نیمکره راست مغز شکوفا می شود (صمد آقایی، ۱۳۸۳: ۱۷-۲۲).
۲-۳-۶ نظریه های خلاقیت
محققین و صاحب نظران در طول تاریخ نظریه های فراوانی در خصوص خلاقیت دادهاند، امام مهمترین و معروفترین آن ها عبارتند از:
-
- نظریه نبوغ ذاتی [۶۹]
-
- نظریه رفتارگرایان [۷۰]
-
- نظریه افزایشی[۷۱]l
- نظریه ناگهانی
پیروان نظریه نبوغ ذاتی، معتقدند که خلاقیت ذاتی است و قابل اموزش نیست، در حالی که امروزه کاملا ثابت شده است که خلاقیت هم قابل آموزش است و هم قابل پرورش.
پیروان نظریه رفتار گرایان معتقدند: هیچ چیز جدید نیست، بلکه مجموعه عناصر قدیم هستند در لباس نو. این گروه اصل خلاقیت را در تمامی ادوار تاریخ، ترکیب اجزاء و عناصر موجود در یک کلیت جدید می دانند . به همین دلیل ثبت اختراعات در گذشته به لحاظ قانونی همواره مشکلاتی را در بر داشته است.
پیروان نظریه افزایشی معتقدند خلاقیت و راه حلهای خلاق، بدون برنامه و پیشبینی به صورت غیر قابل کنترل، غیر مترقبه و ناگهانی که میگوید راه حلهای جدید ناگهان و در یک ان به ذهن میرسد.
اما پیروان نظریه ناگهانی معتقدند: خلاقیت و راه حلهای خلاق ، بدون برنامه و پیشبینی به صورت غیر قابل کنترل ، غیر مترقبه و ناگاهانی به ذهن میرسند و این زمانی است که فرد میگوید: آهان! جواب مسئله را یافتم.