“
درمان بی رهنمود و یرجینیا اکسلاین
هیوز( ۲۰۰۵) هشت اصل بنیادینی را که اکسلاین برای درمان ارتباطی خود بیان کردهاست، چنین بر می شمرد: نخست اینکه درمانگر باید با کودک ارتباطی گرم و دوستانه برقرار سازد و کودک باید اتاق درمان را به چشم مکانی راحت و جالب برای بازی نگاه کند. دومین اصل این است که درمانگر باید بدون تحسین و بدون سرزنش، کودک به طور کامل آن گونه که هست، بپذیرد. سومین اصل اکسلاین این است که درمانگر باید فضایی سهل گیرانه به وجود آورد. نباید برای واداری کردن کودکبه استفاده از وسایل به شیوه ای خاص تلاش کند. همچنین نباید سؤالهای بازجویانه مربوط به تجربه های زندگی کودک مطرح شوند.
چهارمین اصل این است که درمانگر احساسات کودک را تشخیص دهد و سعی کند تا آنها را به کودک برگرداند. پنجمین اصل بازی درمانی ارائه شده از سوی اکسلاین این است که درمانگر همواره به کودک احترام میگذارد و معتقد است که کودک برای حل مشکلات خود توانایی دارد. مسئولیت موفقیت درمان بر عهده کودک است و بدین ترتیب درمان بر حول محور کودک قرار دارد، نه درمانگر. اصل ششم این است که درمانگر تشخیص میدهد که در درمان، کودک راه را نشان میدهد و درمانگر آن را دنبال میکند. هفتمین اصل این است که درمان نباید با شتاب صورت پذیرد. سرانجام یک اصل مهم در درمان بی رهنمود است که باید محدودیت هایی تعیین کرد.
محدودیت های درمان بی رهنمود معمولا بر سه نوع هستند. نخست اینکه کودکان اجازه ندارند به خود یا درمانگر آسیب برسانند. دوم اینکه آن ها اجازه ندارند به وسایل اتاق بازی صدمه بزنند. سوم اینکه، هرچند آن ها ممکن است از وقت خود به همراه درمانگر به هر صورتی که دلشان میخواهد استفاده کنند، اما باید هنگامی که جلسه درمان به پایان میرسد، اتاق بازی را ترک کنند.
رویکردهای ساختارمند
همان گونه که دیدیم، رویکرد اولیه روان تحلیل گری در بازی درمانی از نظر گرایش به تفسیر تا اندازه ای مستقیم بود، در حالی که رویکرد ارتباطی به طور جدی در این اصل ریشه داشت که این کودک است که راه را نشان میدهد نه درمانگر. با این همه، روند جاری در تفکر درباره کاربرد های بازی در درمان، بیانگر نوعی سازش بین این دو رویکرد بسیار متفاوت است. این گرایش جدید در جستجوی حد وسط در روان درمانی کودکان را می توان در تغییراتی که در رویکرد روان تحلیل گری از دوران ملانی کلاین به وقوع پیوسته است، مشاهد کرد.
۱-تأکید بر درمان های کوتاه مدت، با هدف های ویژه و خط مشی های روشن که در ابتدای درمان مشخص میشوند.
۲- تأکید بر واقعیت موجود به جای مکانیسم های ناهشیاری که در گذشته ریشه دارند.
۳- خوداری در استفاده بیش از اندازه از تفسیر نمادین.
۴- تأکید بر اهمیت ارتباط بین درمانگر و کودک.
۵- گرایش روزافزون به استفاده از هنرهای بیانی از جمله موسیقی، ادبیات، تئاتر، نمایش عروسکی، و بازی آزادانه.
به طور خلاصه، چنین به نظر میرسد که در مورد اثر درمانی بازی تردید اندکی وجود دارد. بازی تنش را برطرف کرده و عواطف سرکوب شده را رها میکند. به کودک اجازه می رهد که در عالم خیال، تجربه های آزار دهند دنیای واقعیت را جبران کند. خودکاوی را ترغیب می کند. امکان یادگیری روش های جایگزین و موفقیت آمیزتر برای مقابله با مشکلات را برای کودکان فراهم میسازد. سرانجام، بازی واسطه طبیعی کودک برای ارتباط است و بدین سبب تقریبا در هر نوع روان درمانی که امروزه بر روی کودکان انجام می شود، به طور موفقیت آمیزی به کار برده می شود( شفر، ۱۹۸۵؛ به نقل از هیوز، ۲۰۰۵). انواع دیگری از بازی درمانی نیز وجود دارد که بازی درمانی شناختی-رفتاری یکی از جدید ترین رویکردهای آن است.
۲-۹-۴- بازی درمانی شناختی-رفتاری
از میانه دهه هشتاد، درمان شناختی[۱۳۳](CT) آرون بک[۱۳۴] یک سیستم شناخته شده روان درمانی شد و با یافته های مطالعات بالینی سودمندی آن مورد حمایت قرار گرفت. دیدگاه های نظری و اصول شناخت درمانی، به طور نسبی از آغاز تا کنون ثابت و استوار باقی مانده اند. بااین حال تئوری های بک، گروهی از رویکردهای مرتبط را ایجاد کردهاست که در آن ها تکنیک های مشترک به درمانهای شناختی-رفتاری بر میگردند. سی بی پی تی نیز یکی از رویکرد های این نسل و شاید جدیدترین و جوانترین آن ها است.
از آنجایی که درمان شناختی به همان شکلی که با بزرگسالان کار و تمرین شده بود نمی توانست به سادگی و بدون تغییرات برای کار با نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد. تقریبا اقتباس هایی از درمان شناختی برای کار با نوجوانان و کودکان سنین مدرسه ایجاد شدند( نل، ۱۹۹۳؛ به نقل از نل، ۱۹۹۸).
برخی چنین فرض میکنند که انطباق درمان شناختی با جمعیت کودکان غیر ممکن است. اما نشان داده شده که سطح رشدی کودکان پیش دبستانی و مطالعات CT در عین مرتبت بودن از هم جدا هستند( نل، ۱۹۹۸). آموزش بالینی پیشنهاد میکند، که درمان فردی یا پیش دبستانی ها باید سطوحی از بازی درمانی را نیز شامل شود، که این به توانایی محدود پیش دبستانی ها برای قرار گرفتن در یک مکالمه کلامی انحصاری بر میگردد. در نگاه اول PT و CTممکن است ناسازگار به نظر برسند با این حال اقتباسی از CT که مرکب از درمان های شناختی-رفتاری و بازی درمانی های سنتی است، پیچیدگی CT را اصلاح میکند تا سطح رشدی کودکان را با سطح مداخلات هماهنگ نماید.CBPT مبتنی بر تئوری شناختی اختلالات هیجانی و اصول شناختی درمان است و این ها را در مسیری مناسب اصلاح نموده است. همانند سایر اشکال قابلیت اجرایی مداخلات تأکید دارد( نل، ۱۹۹۸).
“