در سال ۱۳۶۸ این سیاست رسمی تحت عنوان «تنظیم خانواده» اتخاذ شد و اجرای آن به وزارتخانههای بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، فرهنگ و آموزش عالی، آموزش و پرورش و سازمان های زیربط دیگر واگذار شد.
در سال ۱۳۶۹ شورایی به نام «شورای تحدید موالید» با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تشکیل شد و در سال ۱۳۷۰ با ایجاد «اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده» برنامه های جمعیتی گسترش یافت و در تاریخ بیستوششم اردیبهشتماه ۱۳۷۲ قانون تنظیم خانواده مشتمل بر ۴ ماده و ۲ تبصره در مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در تاریخ دوم خردادماه ۱۳۷۲ به تأیید شورای نگهبان رسید. بر اساس این قانون کلیه امتیازات متعلق به فرزندان بالاتر از رده سه، حذف و محدودیتهایی برای کثرت اولاد در نظر گرفته شد.[۱]
بخش اول:
۲-۲ مبانی تنظیم خانواده
۲-۲-۱ تعریف جمعیت شناسی و تنظیم خانواده
تنظیم خانواده در اصلاح جمعیتشناسی عملی است آگاهانه و ارادی که هم در سطح خانواده و هم در سطح خانواده دارای هدف میباشد.در سطح خانواده هدف از آن توازون میان امکانات اقتصادی و تعداد اولاد است و در سطح جامعه بهمنظور ایجاد تعادل میان جمعیت و تولید انجام میگیرد.
با توجه به تعریف فوق روشن میگردد که تنظیم خانواده الزاماًً با محدود ساختن موالید ملازم نیست و چهبسا در مواردی، تنظیم خانواده مستلزم کثرت اولاد و تکثیر جمعیت باشد و از همینجا می توان بین دو واژه تحدید نسل و تنظیم خانواده تفاوت گذارد. تحدید نسل صرفا ً به معنای محدود ساختن تولدبه منظور دستیابی به جمعیت کمتر میباشد در حالی که تنظیم خانواده همانطور که می تواند قلت جمعیت را در پی داشته باشد می تواند در راستای کثرت جمعیت و یا ثابت نگهداشتن آن اعمال شود.
لکن از آنجا که خواهیم گفت مادر این نوشتار پیرامون احکام ثانوی و احکام حکومتی مسأله مورد نظر، بحث نخواهیم داشت و صرفاً مسأله را از زاویه حکم اولی بررسی مینماییم و با توجه به اینکه در مقوله تکثیر جمعیت بحث فقهی متنابهی در محدوده احکام اولی وجود ندارد و با اثبات استحباب کثرت فرزند در فصول آینده میتوان مدعی شد تکثیر نسل از استحباب ذاتی برخوردار است، به طور عمده این رساله را به بررسی مبانی تحدید نسل و مشروعیت طرق آن معطوف خواهیم کرد و سعی خواهیم نمود پس از آنکه حکم اولی کثرت و قلت اولاد را بررسی نمودیم، به تعیین حکم اولی راه هایی که منجربه جلوگیری از کثرت جمعت می شود، بپردازیم که بیشترین ثمره فقهی بر آن مترتب و در حقیقت عمدهترین مباحث مربوط به تکثیر نسل در حوزه مذکور متمرکز است.
۲-۲-۲ نظریات جمعیت شناسی
در میان جمعیتشناسان چهار نظریه مهم پیرامون جمعیت وجود دارد:
الف. موافقان افزایش جمعیت
این نظریه بیشتر در قدیمالایام طرفدارانی داشته است و طرفداران آن با توجه به اینکه قدرت یک قوم را به واسطه کثرت جمعیت آن میپنداشتهاند، با تحدید نسل، مخالف و از افزایش جمعیت یک قوم و یا یک کشور، جانبداری می کند. مثال یکی از فرمانروایان روم در جهت افزایش جمعیت مقرراتی وضع می کند که طبق آن به پدرانی که سه فرزند داشته اند قطعه زمینی اهدا میشده است و همچنین خانوادههایپراولادتر از مالیات معاف میشدند.
طرفداران این نظریه با عنوان کردن اینکه امکانات کره زمین برای تغذیه تعداد بسیار زیادی،به مراتب بیشتر از آنچه که اکنون موجود است کافی میباشد، به انتقاداتی از این دست بیتوجه بوده اند. بهعنوان مثال یکی از مخالفین تقلیل جمعیت ابراز عقیده کرده که زمین قادر است با بهره گرفتن از تکنولوژی تا نهمیلیارد انسان را تغذیه کند.
ریشه عمده این تفکر در فضای خاص گذشته تاریخ است که قدرت یک قوم را در کثرت جمعیت که طبیعتاً به کثرت سپاه و نیروی کارو بالطبع آبادانی و عظمت سیاسی و اقتصادی آن قوم میانجامید، تعریف میکرده اند. حقیقتی که در زمان خود مسلم بوده و قابل انکار نیست بلکه در زمان حاضر نیز، هنوز رنگوبوی این حقیقت باقی است و جوامع و اقوام و پیروان مذاهب به واسطه کثرت جمعیت دارای حوزه های قدرتمند نفوذ میباشند. لذا نمی توان از این واقعیت چشمپوشی نمود که کثرت جمعیت برای یک گروه اعم از آن که مذهب خاصی حلقه وصل ایشان باشد و یا ملیت بهخصوصی تا حدود بسیاری قدرت سیاسی و اقتصادی و مهمتر از هردو اقتدار فرهنگی را در پی دارد و بهنحوی میتوان مدعی شد که در حال کثرت جمعیت اقتضای اقتدار را دارا است و اگر چنین اقتداری به فعلیت نمی رسد به واسطه موانعی است که در رابطه با فقر و تهیدستی گریبانگیر جوامع میباشد و شاید بتوان در این باره به آیه شریفه «وَ یُمدِدکُم بِااموالٍ وَ بَنینِ»[۲]استناد جست که اولاد را در کنار اموال از جمله مصادیق مدد الهی میداند.
ب. مخالفین افزایش جمعیت
قرن هجدهم و نوزدهم، قرون رونق اندیشه های ضد سرمایهداری در اروپا بوده است و مکاتبی از قبیل آنارشیسم و سوسیالیسم با همه فراز و فرودهای خود، در برابر اندیشه نظام سرمایهداری ایستادگی میکرده اند، از زمره مهمترین عللی که همواره باعث رونق بازار اینگونه مکاتب اجتماعی– سیاسی گردیده، فقر روز افزون جوامع آن روز اروپا بوده است. بنابرین از زمانی که سوسیالیستها در اروپا عقاید خویش را مطرح کردند و فقر را ناشی از توزیع نابرابر ثروت دانستند،نظام سرمایه داری در مقام پاسخگویی به طرق مختلفی متوسل گردید و در برابر موج فراگیر سوسیالیسم و اقران آن که به وضوح پایه های کاپیتالیسم را تضعیف کرده بود به جوابگویی تئوریک روی آورد.
یکی از عقایدی که در این میان مطرح شد و موافقین بسیاری یافت و عمده هم خود را به نفی رابطه فقر و توزیع نابرابر ثروت معطوف کرد، نظریه فردی انگلیسی به نام توماس رابرت مالتوس بود که در گذر زمان توسط خود وی و طرفدارانش پرورده شد. وی به وضوح فقر را ناشی از کثرت جمعیت میداند و بالطبع مبارزه با فقر را در مخالفت با ازدیاد نسل منحصر میسازد و به این طریق بهظاهر صورت مسأله سوسیالیسم را پاک می کند. از آنجایی که مباحث جمعیتشناسی نوعاً با آرا و عقاید مالتوس قرین است و مجموعه ای در این علم نگاشته نمی شود مگر آنکه آرای او را مطرح سازد، تا جایی که برخی مخالفین تحدید نسل، همه کسانی که در موافقت با آن سخن گفتهاند را مالتوسگرایان نام داده اند و همچنین از آنجا که طرح بعضی از نظریات او ما را با فضای جهانی بحث آشنا میسازد به اهم مباحث او اشاره میکنیم: