“
در سال (۱۹۹۲ .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویکرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین کردند که بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود داشته، در نتیجه یک رویکرد شناختی درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه و کاربردی ازجنبههای شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی[۸۶] (MBSR) است ( تیزدیل و همکاران، ۲۰۰۰ .م) و ( کابات زین، ۱۹۹۰ .م).
پژوهشگران طیف وسیعی از اختلالات جسمی و روانی را با به کارگیری شیوه های درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان نموده اند. نتایج به دست آمده نشان دهنده ی تأثیر بسزای روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی میباشد(هافمن و همکاران، ۲۰۱۰٫م) و (نزو، نزو، ترونزو و مکلور[۸۷] ،۲۰۱۰ .م).
ذهن آگاهی توانایی متمرکز نمودن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است، که در حال رخ دادن هستند(سالترمن و گلدین[۸۸]، ۲۰۰۸ .م) و به فرد کمک میکند در حال حاضر آگاه تر باشد و باعث افزایش مشاهده غیر قضاوتی و به دنبال آن کاهش پاسخ های خودکار میباشد(کابات زین[۸۹]، ۲۰۰۳ .م). ذهن آگاهی توجه فرد را بر زمان حال متمرکز کرده و به فرد کمک میکند که رویدادها را بدون اینکه سعی در تغییر آن ها داشته باشد، بپذیرد و با عملکردهای روانی که به صورت خودکار رخ میدهند، مقابله نماید(آلن و نایت[۹۰]، ۲۰۰۵٫م ) در نتیجه به نظر میرسد (MBCT) با متمرکز کردن توجه بر زمان حال، کاهش قضاوت درباره رویدادها و توانایی روبه رو شدن با افکار و احساسات در زمان حال در درمان اضطراب و افسردگی مؤثر باشد. در این پژوهش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر گرفته از سگال، تیزدل و ویلیامز (۲۰۰۲ .م) است.
از آنجایی که در ذهن آگاهی بر توجه به تجربیاتی که فرد در حال حاضر دارد، تأکید می شود و به افراد آموزش داده می شود تا رویدادها را به همان صورت که هست، ببینند و بپذیرند و از فکر کردن و قضاوت کردن در مورد آن ها و داشتن انتظارات خاص خودداری کنند، بنابرین ممکن است این رویکرد برای افراد مبتلا به آسم که یک بیماری مزمن است و افرادبه دنبال تشخیص و درمان و مصرف مداوم دارو دچار افسردگی و اضطراب شده اند، مؤثر واقع گردد. همچنین یکی از جهت گیری های اساسی در درمان مبتنی بر ذهن آگاهی پافشاری بر توجه به لحظه حال است، این جهت گیری در اینجا و اکنون در کمک به بیماران مبتلا به بیماری های مزمن مثل سرطان مؤثر بوده است (اسپکا، کارلسون، گودی و انجن[۹۱] ، ۲۰۰۶ .م). از این رو در پژوهش حاضر تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم افسردگی و اضطراب و علائم جسمانی بیماران مبتلا به آسم بررسی خواهد شد.
-۳-۱ ضرورت و اهمیت پژوهش
این پژوهش از آن نظر ضرورت دارد که اگر این درمان توام با دارو درمانی اجرا شود می تواند در کاهش علائم روانشناختی(اضطراب و افسردگی) و به دنبال آن کاهش علائم جسمانی مؤثر باشد. اهمیت این درمان در کنار دارو درمانی آن است که از عود بیماری جلوگیری میکند . اضطراب و افسردگی علائم جسمانی آسم را شدت می بخشد. برای مثال: اضطراب باعث افزایش التهاب در راههای تنفسی می شود. از طرف دیگر وجود اضطراب و افسردگی باعث افزایش توجه بیمار به علایم بیماریش شده و واکنش پذیری بیمار را نسبت به علائم جسمانی و دوره های وقوع علایم افزایش میدهد به این معنا که بیمار علائم را با شدت بیشتر و تعداد وقوع حملات را با میزان بالا گزارش می کند ( ویلا و همکاران ۲۰۰۳ .م).
این از آن نظر اهمیت دارد که باعث کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت زندگی بیماران خواهد شد. پژوهشها نشان میدهد آن دسته از افراد مبتلا به آسم که نشانه های بیشتری از اضطراب و افسردگی را گزارش کردهاند نیاز بیشتری به درمانهای پزشکی،بستری شدن های مکرر و موقعیتهای اورژانسی پیدا میکنند (هریسون و همکاران، ۲۰۰۰٫م ). بنا بر آنچه گفته شد توجه به بروز همزمان اختلال افسردگی و اضطراب در بیماران آسمی هم از نظر تشخیصی و اتخاذ درمان مکمل و هم از نظر ارتقای کیفیت زندگی این بیماران ضرورت و اهمیت دارد.
–۴-۱ اهداف پژوهش
به طور کلی در درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن هدف آن است که بیمار بتواند افکارش را تنها به صورت افکار محض در نظر بگیرد و آنها را از نوعی رویدادهای ذهنی قابل آزمون بداند و بتواند وقوع این رویدادهای ذهنی منفی را از پاسخ هایی که آن ها معمولاً برمی انگیزانند جدا کنند و در نهایت معنای آنها را تغییر دهد. این فرایند می تواند به عنوان درمانی برای کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی در بیماران شود مورد استفاده قرار گیرد(تیزدیل و همکاران، ۲۰۰۰٫م ). در این درمان افکار به جای لینکه انکار شوند یا و واپسرانی شوند به صورت ارادی به آگاهی آورده می شود و همان طور که هستندپذیرفته میشوند و بنابرین بار منفی و آسیب زای آن ها کاهش مییابد.(تیزدیل و همکاران ۲۰۰۰ .م).
هدف کلی پژوهش حاضر کاهش علائم روانشناختی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران آسم تحت درمان پزشکی است که توسط درمانBCT) M) اجرا می شود و انتظار می رود به دنبال کاهش اضطراب و افسردگی در این بیماران علائم جسمانی در آن ها نیز کاهش یابد، بنابرین کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی موجب بهبود علائم جسمانی و به تبع آن کاهش هزینه های درمان میباشد و در افزایش امید به زندگی بیماران نیز مؤثر خواهد بود.
– ۵-۱ پرسشها و فرضیه های پژوهش
فرضیه های پژوهش عبارتند از:
۱-درمان (MBCT)بر کاهش افسردگی در بیماران آُسم مؤثر است.
۲-درمان (MBCT)بر کاهش اضطراب در بیماران آسم مؤثر است.
همچنین این پژوهش به دنبال پاسخ به این پژوهش است که « آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان (MBCT) ) می تواند در کاهش اضطراب، افسردگی و علائم جسمانی بیماران آسم نقش داشته باشد؟» به عبارتی این پژوهش به پرسش مشخص زیر پاسخ میدهد:
- آیا درمان (MBCT) بر کاهش علایم جسمانی بیماران آسم مؤثر است؟
۱-۶-تعریف مفهومی متغیرها
“