۹-نظریه اریکسون[۳۵]:
به عقیده اریکسون سلامت روان شناختی هر فرد همان اندازه است که توانسته است توانایی مناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کرده باشد. اریکسون صفات متمایز کننده سلامت روان شناختی را چنین ارائه کردهاست : فردی که در جامعه زندگی میکند بایستی از تعارض عادی باشد، همچنین از استعداد و توانایی بارزی استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد و ابتکار نامحدود داشته باشد. از انجام لحظه به لحظه حرفهاش پس خوراند بگیرد و در نهایت در مورد فرایند زندگی نظریه روشن و قابل درکی داشته باشد.
۱۰-نظریه هری استاک سالیوان[۳۶]:
۱٫ شخصیت برخوردار از سلامت روان انعطاف پذیراست و با توجه به موقعیتهای بین فردی نوین در روابطش با دیگران به صورت متناسب تغییر پذیر است.
۲٫ فرد سالم قادر به تمایزگذاری بین افزایش و کاهش تنش است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف میشود.
۳٫ به گفته سالیوان شخصیت سالم بایستی بنا به گفته ریچارد لزاپیرمن درحال آموزش و فراگیری روابط و ارتباطات باشد.
۴٫ زندگی شخصی برخوردار از سلامت روان، دارای جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به نحوی یکپارچه میسازد که منجر به رضایت شود، یا اضطراب او را نسبتا کم کند یا از بین ببرد؛ بنابرین شخصیت سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولا روابط اجتماعی انعطاف پذیر و اعتمادآمیز دارد.
۱۱-نظریه گوردون آلپورت[۳۷]:
به نظر آلپورت روان نژندی پیامد نقصان و کمبود سلامت روانی است. رفتار افراد سالم جهتگیری خودآگاهانه دارد و با بینش و بصیرت و خودمختاری همراه است و انگیزش این افراد بیشتر در آینده ریشه دارد.
-نخستین معیار سلامت روان، توانایی گسترش خویشتن است. کودکان به نوعی خود محور هستند، اما افراد بالغ علایقی دارند که در خارج از خودشان ریشه دارد و از جمله علایق آن ها میتوان علاقه به سلامتی و بهزیستی دیگران اشاره کرد.
-دومین معیار سلامت به چگونگی ارتباط و تعامل با دیگران مربوط است. ارتباط فرد سالم و بالغ با دیگران ارتباطی صادقانه و صمیمی است، به ویژه با خانواده و دوستانش.
-سومین معیار سلامت روانی امنیت عاطفی است. شخصی بالغ میتواند محرومیتها و تحریکات غیرقابل اجتناب زندگی را بدون از دست دادن وقار و متانت تحمل کند. چنین افرادی هر مشکلی را فاجعه نمیدانند و هر بیمحبتی را نشانه طرح کامل نمیپندارند.
-چهارمین معیار سلامت روانی عقل سلیم است افکار و ادراک فرد بالغ به طور کلی کارآمد و درست است.
-پنجمین معیارسلامت روانی، بصیرت نسبت به خویشتن است هرکس فکر میکند نسبت به خودش بصیرت دارد اما در واقع چنین نیست. آلپورت بصیرت برخویشتن را چنین تعریف میکند : رابطه آنچه که فرد فکری میکند هست و آنچه که دیگران در مورد او فکر میکنند بخصوص روان شناسی که فرد را مطالعه و بررسی میکند. افراد بینشدار از ویژگیهای مقبول خودشان آگاه هستند و این ویژگیها را فرافکنی نمیکنند این افراد هوش بالای متوسط دارند و نسبت به افراد دیگر قضاوت بهتری دارند.
-ششمین و آخرین معیار سلامت روانی از نظر آلپورت جهتمندی است. جهتمندی یعنی اینکه زندگی فرد بالغ به سوی هدف یا اهداف انتخاب شدهای در حرکت باشد. به نظر آلپورت جهتمندی نتیجه فلسفه یکپارچه ساز در زندگی است که تحت نظارت این فلسفه ارزشها، اهداف و ایده های فرد سازماندهی میشوند.
۱۲-نظریه جورج کلی[۳۸]:
به نظر کلی افراد سالم خواهان ارزیابی سازههای شخصی خود هستند و درستی نوع تعامل فرد را با دیگران آزمایش میکنند این افراد پیشبینیهای نشأت گرفته از سازههای خود را آزمایش میکنند. افراد سالم قادر به تغییر سازههای شخصی خود هستند و در صورت نامعتبر بودن سازههای شخصی به بازسازی و اصلاح این سازهها میپردازند. به عقیده کلی سازههای شخصی افراد دارای سلامت روانی نفوذ ناپذیرند و به زبان عامیانه این افراد توانایی پذیرش اشتباه خود را دارند؛ ویژگی دیگر این افراد میل به گسترش وسعت دید و حیطه نظارت تحت پوشش نظام سازهای سازمان شخصی است و ویژگی آخر سلامت روانی توسعه و رشد مطلوب گنجینه نقش است و فردی سلامت روانی دارد که بتواند نقشهای اجتماعی را به خوبی ایفا کند و دیدگاه بازیگران(مردم) رویارویش را نیز ادراک کند.
۱۳-نظریه آلبرت الیس[۳۹]:
الیس از نظر گرایشهای انسانی تا حدود زیادی با ابراهام مازلو شباهت دارد به نظر وی عدم سلامت روانی انسان از تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسان برای نیاز مفرط به برتری از دیگران و همه فن حریف شدن، توسل به عقاید احمقانه و بدبینانه، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوش رفتاری، خوبی مداوم از دیگران، محکومیت خویشتن و تمایلات عمیق به زود رنجی و آشفتگی ناشی میشود. الیس معتقد است که افکار منطقی و عقلانی به عواقب و پیامدهای منطقی منتهی میشود و در نتیجه به سلامت روانی فرد ختم میشود برخی از ویژگیهای افراد سالم از نظر آلیس به شرح زیر است :
ـ عشق ورزیدن به دیگران ـ جویای محبت دیگران شدن در حد اعتدال.
ـ نسبت دادن شکستها به عوامل بیرونی چون موانع بیرونی به خودی خود موجب اختلال و نا سلامتی نمیشوند مگر اینکه فرد تلقین به نفس نماید.
ـ تلاش در جهت به دست آوردن استقلال فردی و مسئولیت اجتماعی.
ـ انجام وظیفه محوله و حل مشکلات با تفکر منطقی و احساس لذت ناشی از آن.
ـ کمک به دیگران و نگرانی در مورد مشکلات دیگران.
ـ انجام دادن کار به خاطر نفس کار نه به خاطر دیگران.
ـ حل مشکل از طریق مختلف، به عبارتی برای حل هر مسئله راهحلهای مختلفی را از جنبههای متفاوت در نظر میگیرد.
۱۴-الگوی پزشکی وروان پزشکی:
در این الگو، بهداشت روانی به معنای عدم وجود و حضور علایم بیماری است. بر اساس این الگو، انسان سالم کسی است که نشانه های بیماری در او دیده نمی شود; همان گونه که انسان سالم از حیث جسمانی کسی است که نشانه های بیماری مثل درد، تب و لرز در وی به چشم نمی خورند. طبق این دیدگاه، هدف انسان و جوامع انسانی رهایی و خلاصی انسان از نشانه های بیماری است. در این الگو، نشانه ها و پدیده هایی از قبیل اضطراب، وسواس، افسردگی، توهّم و هذیان، و پرخاشگری کنترل نشده، نشانه بیماری محسوب میشوند و اگر در کسی یافت شوند آن فرد نابهنجار و غیرطبیعی (مریض و ناسالم) است و چنانچه در فردی یافت نشوند این فرد سالم، طبیعی و بهنجار محسوب میگردد. صاحبان این دیدگاه عوامل فیزیکی و بیولوژیکی را پایه هستی بشر می دانند و معتقدند: تمام حالات ذهنی و فکری بشر زیر بنای مولکولی و سلولی دارند.
برخی از پیش فرض های عمده این دیدگاه را می توان در چند مورد خلاصه کرد:
-فرد بیمار، ناتوان است و درمان بدون مداخله مستقیم امکان پذیر نیست.