-
- آن ها احساس تعهد شخصی نسبت به خود، کار، فامیل و دیگر ارزش های با ثبات دارند.
-
- آن ها احساس میکردند که روی شغل، زندگی و روابطشان کنترل دارند.
-
- آن ها وقایع زندگی را به عنوان یکسری چالش ها و مبارزه برای پیشرفت ضروری میدانستند.
در افراد سرسخت حس تعهد در مقابل حس بیگانگی است. در دانشجویان سرسخت تعهد شخص در روابطش باعث می شود که در مواقع فشار روانی از حمایت اطرافیان برخوردار باشد. در مفهوم مبارزه جویی، که در مقابل احساس تهدید است، ارزیابی شناخته نهفته است، یعنی باور به اینکه دگرگونی در زندگی امری است عادی و باید آن را به عنوان فرصتی برای رشد به شمار آورد تا تهدیدی برای احساس ایمنی. حس کنترل در مقابل حس درماندگی است. کسانی که در موقعیت های فشارزا به جای احساس درماندگی، موقعیت را در اختیار خود می بینند بیشتر احتمال دارد که برای تغییر موقعیت، اقدام کنند(آقا یوسفی و همکاران، ۱۳۸۸).
سرسختی روان شناختی در افراد نگرشی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی با مسائل مختلف زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد. افراد سرسخت حوادث زندگی را به طور قابل درک و همراه با تنوع و گوناگونی در نظر می گیرند. در مقابل، افرادی که سرسختی پایینی دارند، نسبت به حوادث دچار احساس بیگانگی، ناتوانی و تهدید میشوند و کنترل کمتری روی آن ها دارند (زاکین و همکاران[۷۷]، ۲۰۰۳).
فقدان والدین میتواند رشد شخصیت فرزندان را متأثر سازد که یکی از جنبههای مهم شخصیتی، سرسختی روانشناختی است به طوری که کوباسا(۱۹۷۹) سرسختی را یک ویژگی شخصیتی میداند که در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی به عنوان یک منبع مقاومت و سپر محافظ عمل میکند. او با بهره گرفتن از نظریه های وجودی در شخصیت، سرسختی را ترکیبی از باورها در مورد خویش و جهان تعریف میکند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده و در عین حال یک ساختار واحد است که از عمل یکپارچه و هماهنگ این سه مؤلفه مرتبط با هم سرچشمه میگیرد. از نظرکوباسا(۱۹۷۹) تعهد، احساس درآمیختگی با بسیاری از جنبههای زندگی مثل خانواده، شغل و روابط بین فردی است. فردی که این احساس را دارد، معنا و هدفمندی زندگی و کار و خانواده را دریافته است. کنترل، اعتقادی است مبنی بر این که رویدادهای زند گی و پیامدهای آن، قابل پیشبینی و کنترل هستند و می توان آن ها را تغییر داد . مبارزه جویی عبارت است از این باور که تغییر، جنبه ای عادی از زندگی است و وضعیت های مثبت یا منفی که به سازگاری مجدد نیاز دارند، فرصتی برای رشد و یادگیری بیش تر هستند نه، تهدیدی برای امنیت و آسایش فرد (اربس و همکاران،۲۰۱۱).
سرسختی روانشناختی چیزی فراتر از جمع سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی است. انعطاف پذیری روانشناختی افراد سرسخت، صرفاً از تأثیر انفرادی این سه مؤلفه سرچشمه نمی گیرد، بلکه ناشی از شیوه مقابله ای خاصی است که با ترکیب پویای این مؤلفه هم خوان است(پارکز و رندال، ۱۹۸۳).
در واقع، سرسختی روانشناختی ساختار واحدی است که به یکپارچه سازی مؤلفه هایش می پردازد و در آن ها یک همگونی ایجاد میکند (کوباسا و همکاران، ۱۹۸۸؛ به نقل از حمیلی،۱۳۸۶). سرسختی روانشناختی به عنوان یک ویژگی شخصیتی، نگرش درونی خاصی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی افراد با مسایل مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد . نیز سرسختی روانشناختی باعث می شود که فرد استرس های خود را به صورتی واقع بینانه و با بلند نظری مورد توجه قرار دهد. همچنین، سرسختی روانشناختی زاییده دانشی است که بر مبنای آن، شخص برای پاسخ گویی به استرس ز اها به منابع بیش تری دست پیدا میکند؛ به عبارتی، یک احساس بنیادی از کنترل است که به فرد سرسخت امکان دستیابی به تعدادی از راهبرد های مفید و مؤثر را میدهد. در نهایت، سرسختی روانشناختی باعث تقویت و پرورش دیدی خوشبینانه نسبت به استر س های روانی می شود در واقع، سرسختی روانشناختی سپری در برابر برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی در اثر حوادث استرس زاست و برخی از محققان معتقدند استرس عامل آسیب پذیریی مهم در مقابل بیماری ها میباشد.
ویژگی های متعددی را می توان برای سرسختی روانشناختی مطرح نمود از جمله: ۱٫ حس کنجکاوی قابل توجه ۲٫ تمایل به داشتن تجارب معنی دار ۳٫ اعتقاد به مؤثر بودن آن چه که مورد تصور ذهنی قرار گرفته است ۴٫ انتظار این که تغییر امری طبیعی است و هر محرک با اهمیت میتواند موجب رشد و پیشرفت گردد ۵٫ ابراز وجود، نیرومندی و پرانرژی بودن ۶٫ توانایی استقامت و مقاومت.
این ویژگی های مختلف میتوانند در سازگاری با وقایع استر س آور زندگی مفید باشند .منطق انتخاب این ویژگی ها، ارزیابی شناختی خوش بینانه ای است که میتواند به رغم استرس زا بودن آن ها، باعث درک معنی دار و طبیعی ویژگ ی ها از سوی فرد شود . با این وجود، تصمیم گیری قاطعانه میتواند منجر به یکپارچگی آنان در تجارب آینده شود . به این ترتیب، افراد سرسخت، وقایع استرس آور را به وقایع قابل تحمل تر تبدیل میکنند(کوباسا، مدی و پوکتی، ۱۹۸۲). هم چنین آن ها دو تجربه ای را که احتمالاً منجر به شکل گیری سرسختی روانشناختی می شود بیان کردهاند. اول، احتمالا افراد سرسخت الگویی در پیش رو داشته اند که آن را در زمینه تعهد، کنترل و مبارزه جویی سرمشق قرار دادهاند و این الگو ها با پیام د های مثبت و سالمی روبه رو شده اند . دوم، از آن جا که سرسختی روانشنا ختی را می توان یاد گرفت، احتمالاً افراد در مواجهه با وقایع، احساس کارآمدی و کنترل بر محیط را کسب کردهاند (کیامرثی و ابوالقاسمی، ۱۳۸۵).
کوباسا، مدی و پوکتی (۱۹۸۲) معتقدند که احتمالا تجارب دوره کودکی و تعامل با والدین و اطرافیان میتواند منجر به یک شخصیت سرسخت شود . (نریمانی و همکاران، ۱۳۹۰).