متن کامل پایان نامه ارشد -فرمت ورد : منابع مقاله

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
دانلود فایل پایان نامه : راهنمای نگارش پایان نامه در مورد حقوق دارندگان سهام اکثریت ...
ارسال شده در 21 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

مسئولیت مدیران
در صورتی که هیأت مدیره اجازه انجام معامله را داده باشد اگر بر اثر انجام معامله خسارتی به شرکت وارد آمده باشد برابر ماده ۱۳۰ ل.ا.ق.ت جبران خسارت بر عهده مدیر عامل یا مدیران ذینفع و مدیرانی است که اجازه انجام معامله را داده‌اند که در این صورت همگی اشخاص فوق متضامناً مسوول جبران خسارت وارده به شرکت می‌باشند بدیهی است مدیرانی که اجازه انجام معامله را نداده‌اند هیچگونه مسوولیتی ندارند خصوصاً اینکه به مجمع عموی عادی اعلام گزارش نیز کرده باشد.
سؤالی که در اینجا مطرح می‌‌شود آن است که اگر مدیرانی که اجازه انجام معامله را نداده‌اند مراتب را به مجمع عمومی عادی اعلام ننمایند آیا مسئولیت دارند؟به نظراینجانب پاسخ مثبت است به عنوان مثال اگر هیأت مدیره‌ای که اجازه انجام معامله را نداده است بعد از مطلع شدن از معامله گزارش معامله را به مجمع عمومی عادی ندهد و در اثر وقوع معامله به شرکت خساراتی وارد شود و شرکت نتواند خسارات وارده به خود را از مدیر عامل و مدیران ذینفع مطالبه نماید باید این حق را به مجمع عمومی عادی داد که خسارت وارده را از هیأت مدیره مطالبه نماید چه بسا اگر مدیران در مواعد مقرر مجمع عمومی را در جریان می‌گذاشتند و مجمع عمومی عادی قبل از تصویب ترازنامه و حساب سود و زیان هر دوره مالی شرکت که به منزله مفاصا حساب مدیران می‌باشد از موضوع مطلع می‌گردید می‌توانست از سهام وثیقه مدیران ذینفع جهت جبران خسارت وارده به شرکت استفاده نماید. بنابراین اگر نظر قانونگذار بر این است که هیات مدیره‌ای را که گزارش انجام معامله را نمی‌دهد در مواردی مسوول بداند باز هم باید در در مسئولیت اعضای هیات مدیره قائل به تفکیک شود واعضایی از هیات مدیره را مسوول بداند که در جریان انجام معامله بوده‌اند. به عنوان مثال یکی از اعضای هیات مدیره شرکت که به دلیل بیماری نتوانسته در جلسات هیات مدیره حاضر شود و یا اینکه با توجه به وضعیت بیماری اش به جلسه هیات مدیره دعوت نشده باشد و بعدها هم معامله انجام شده را اجازه نکند و یا اینکه اصولاً در جریان معامله قرار نگرفته باشد را نمی‌توان مسوول دانست، همچنین است در جایی که مدیر عامل شرکت با یکی از اعضاء هیات مدیره معامله می‌کند ولی سایر اعضاء هیات مدیره از معامله انجام شده مطلع نمی‌گردند در این حالت نیز اعضاء هیات مدیره‌ای که در جریان معامله قرار نداشته‌اند را نمی‌توان مسوول دانست.البته باید به این نکته توجه نمود هر چند بر اساس ماده ۱۳۰ ل.ا.ق.ت هیات مدیره فقط در صورتی که معامله را اجازه می‌دهد می‌بایستی بازرس را مطلع نماید و به مجمع عمومی عادی گزارش دهد ولی از آنجائیکه اعمال مقررات ماده ۱۳۱ ل.ا.ق.ت در رابطه با تصمیم مجمع عمومی بر ابطال و یا تصویب معامله نیازمند مطلع شدن مجمع عمومی عادی از معامله انجام شده است لذا این از وظایف هیات مدیره است که مجمع عمومی عادی را مطلع نماید چه آنکه معامله را اجازه نداده باشد و چه آنکه بعدها از وقوع معامله مطلع شده باشد مگر آنکه اصلاً از جریان معامله با خبر نشده باشد مثل همان موردی که مدیر عامل با یکی از اعضاء هیات مدیره معامله می‌کند و هیات مدیره را از انجام معامله مطلع نمی‌نماید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مطلب دیگری که در این قسمت قابل توضیح است آن است که اگر تمامی اعضاء هیات مدیره در معامله دخالت داشته باشد دیگر کسب اجازه از هیات مدیره معنا ندارد همچنین اگر بیش از نصف اعضاء هیأت مدیره خود جزء معامله کنندگان ماده ۱۲۹ل.ا.ق.ت باشند نیز کسب اجازه از هیأت مدیره معنا نخواهد داشت.البته در هر دو مورد هیأت مدیره می‌بایستی به سایر تکالیف قانونی خود (مطلع نمودن بازرس از انجام معامله و تقدیم گزارش به مجمع عمومی عادی) عمل نماید.
در این رابطه در قسمت اخیر ماده ۲۲۵ لایحه تجارت ۹۰آمده:«چنانچه خود مدیر یا مدیران طرف معاملات مذکور در این ماده باشند باید ضمن گزارش مراتب به اولین مجمع عمومی عادی در غیر شرکت‌های تک عضو، بازرسی یا بازرسان را از وقوع چنین معامله‌ای مطلع کنند»
با این حال در جهت رفع شبهات اگر قانونگذار هیات مدیره‌ای را که پس از اطلاع از معامله، مجمع عمومی عادی و بازرس را مطلع نمی‌کند مسوول می‌داند بهتر است در هنگام وضع قانون جدید به آن اشاره نماید.
در صورتی که معاملات مذکور در ماده ۱۲۹ بدون اجازه هیأت مدیره انجام شده باشد چه مجمع عمومی معامله را تصویب کند چه آنرا باطل نماید در هر حال مدیر و مدیران و مدیرعامل ذینفع در مقابل خسارات وارده به شرکت مسؤل هستندبدیهی است در تمامی موارد این مبحث ورود خسارت باید ثابت شود.
در این قسمت به موادی از لایحه تجارت ۹۱ که در رابطه با معاملات مدیران با شرکت می‌باشد اشاره می‌شود.
۱- برابر ماده ۲۲۹لایحه تجارت ۹۱ ذینفع در معامله، مدیر عامل و مدیران شرکت که انجام معامله را اجازه داده‌اند به انفراد مسوول جبران کلیه خسارات وارده می‌باشد. برابر ماده ۱۳۰ ل.ا.ق.ت. مسئولیت آنان تضامنی است.
۲– برابر ماده ۲۲۷ لایحه تجارت ۹۱ هر گاه معامله مذکور در ماده ۲۲۵ این قانون بدون رعایت تشریفات در آن ماده انجام شود و یا بازرس یا بازرسان شرکت انجام این معامله در شرایط مقرر در ماده مذکور را تأیید نکنند، مجمع عمومی عادی می‌تواند، پس از استماع گزارش بازرس یا بازرسان شرکت، درباره درخواست اعلام بطلان معامله از دادگاه تصمیم مقتضی اتخاذ کند.
در ماده ۲۲۵ لایحه تجارت ۹۱ آمده: هر یک از مدیران شرکت، شرکت مادر و شرکت‌های تابع یا وابسته شرکت و نیز اشخاص حقوقی که هر یک از اشخاص مذکور مدیر، مدیر عامل و یا شرکت مادر، تابع یا وابسته آنها است نمی‌توانند در معامله‌ای که با شرکت یا به حساب شرکت انجام می‌شود، بدون اجازه هیات مدیره به طور مستقیم یا غیر مستقیم، طرف معامله واقع و یا در آن سهیم شوند. در صورت اجازه نیز هیات مدیره باید بازرس یا بازرسان شرکت را از مفاد چنین درخواستی مطلع کند و مراتب را به اولین مجمع عمومی عادی گزارش دهد. بازرس یا بازرسان نیز باید ضمن گزارش خاص مشتمل جزئیات معامله مذکور، نظر خود را درباره انجام این معاملات در شرایط منصفانه و رعایت حقوق کلیه شرکاء و یا سهامداران و قوانین و مقررات مربوط، به طور کتبی ظرف ده روز به هیات مدیره اعلام و به مجمع مذکور نیز تقدیم کنند.
بنابراین منظور از عدم تشریفات ماده ۲۲۵ می‌تواند یکی از موارد ذیل باشد:
۱ – نگرفتن اجازه از هیات مدیره
۲ – ندادن گزارش به مجمع عمومی عادی توسط هیات مدیره درمواردی که هیات مدیره اجازه انجام معامله را داده است
۳ – عدم مطلع نمودن بازرس از انجام معامله
۴ – عدم اعلام گزارش توسط بازرس به مجمع عمومی عادی
در صورتی که هر یک از ۴ مورد فوق انجام نشود مجمع عمومی عادی می‌تواند به استناد ماده ۲۲۷ معامله انجام شده را باطل نماید.
برابر ماده ۱۳۰ ل.ا.ق.ت مجمع عمومی عادی می‌توانست معامله بدون اجازه هیات مدیره را باطل نماید و قانونگذار در ل.ا.ق.ت ۱۳۴۷ پیش‌بینی نکرده بود که عدم ارائه گزارش هیات مدیره به مجمع عمومی، ویا عدم اطلاع معامله از سوی هیات مدیره به بازرسی، و یا عدم اطلاع معامله از سوی بازرس به مجمع عمومی موجب اختیار ابطال معامله برای مجمع عمومی عادی است.
در نحوه وضع ماده ۱۲۹ ل.ا.ق.ت می‌توان اشکالی وارد نمود و آن ایراد،عدم محدودیت در معاملات فی ما بین بستگان و اقرباء اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل با شرکت هست چه بسا اعضاء هیات مدیره و مدیر عاملی که قصد سوء استفاده از اختیارات و اطلاعات خود را داشته باشند بستگان و اقرباء خود را طرف معامله قرار می‌دهند تا بدلیل حضور شخص ثالث، موضوع اجازه یا عدم اجازه هیات مدیره و نیز قابلیت ابطال معامله را منتفی نمایند و از طرفی هیچگونه مسوولیتی نیز در رابطه با پرداخت زیان وارده به شرکت متوجه آنان نباشد.
شاید گفته شود از مفاد ماده ۱۲۹ ل.ا.ق.ت در رابطه با عبارات، «طرف معامله و یا سهیم شدن در معامله با شرکت بصورت غیر مستقیم» بتوان برداشت نمودکه معاملات اقرباء اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل با شرکت در زمره اینگونه معاملات قرار دارد و می‌بایستی با اجازه هیات مدیره انجام شود ولی در پاسخ باید گفت اگر منظور قانونگذار چنین بود همانند ماده ۱۳۲ ل.ا.ق.ت که بلافاصله بعد از ۲ ماه دیگر وضع گردیده، پیش‌بینی می‌کرد که اقرباء و بستگان نیز از همان محدودیت مدیر عامل و اعضاء هیات مدیره برخوردارند.
نویسندگان لایحه تجارت ۹۱ در این رابطه هیچگونه ممنوعیتی برای اقرباء اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل پیش‌بینی نکرده‌اند ولی نکته جالب اینکه، برای اقرباء و بستگان بازرس یا بازرسان ممنوعیت در انجام معاملات با شرکت یا به حساب شرکت پیش‌بینی نمودند. در ماده ۲۶۷ ل.ا.ق.ت آمده: بازرس یا بازرسان و همسر و فرزندان و اقرباء سببی و نسبی آنان تا درجه سوم از طبقات سه گانه نمی‌تونند به طور مستقیم یا یر مستقیم، در معاملاتی که با شرکت یا به حساب شرکت انجام می‌گیرد، طرف معامله و یا سهیم شوند.
بند دوم: منع از انجام معاملات نظیر معاملات شرکت
از دیگر مواردیکه قانونگذار برای مدیران محدودیت پیش‌بینی نموده مربوط به ماده ۱۳۳. ل.ا.ق.ت است برابر این ماده مدیران و مدیر عامل نمی‌توانند معاملاتی نظیر معاملات شرکت انجام دهند که این معاملات به نوعی متضمن رقابت با عملیات شرکت باشد در صورتی که اینگونه معاملات انجام شود و منجر به ورود ضرر به شرکت گردد، مدیران و مدیر عامل در مقابل شرکت مسئول هستند. منظور از ضرر اعم است از ورود خسارت یا تقویت منفعت . این مورد را با ذکر مثالی توضیح می‌دهم. به عنوان مثال: مدیرعامل شرکتی که موضوع شرکت ان، تولید آنتن‌های مخصوص ماهواره‌ای است خود نیز شخصا چنین کارخانه‌ای را دارد. حال اگر مدیرعامل اقدام به فروش محصولات خود در شهری نماید که شرکت در آنجا نمایندگی فروش دارد تبعاً این عمل مدیر نه تنها بمعنای رقابت با شرکت است بلکه در نتیجه فروش محصولات در آن شهر ، شرکت از منافع مسلمی محروم می‌شوداین همان مسئله تقویت منفعت مذکور در ماده ۱۳۳. ل.ا.ق.ت است ولی اگر مدیر محصولات خود را در یک کشور دیگر که شرکت در آن نمایندگی نداردبفروشد این عمل به معنای رقابت با شرکت نیست و تبعاً هیچگونه ضرری را هم برای شرکت ندارد. همچنین اگر همان مدیرعامل اقدام به خرید تمام مواد اولیه بازار نماید و شرکت ناگزیر از خرید مواد اولیه از خارج کشور به قیمت گرانتر گردد. این یعنی ورود خسارت به شرکت که در اینجا مدیر مسئول پرداخت خسارات وارده است.
بنابراین برابر این ماده مدیران و مدیر عامل با لحاظ شرایط ذیل مسئولیت دارند
۱- معاملات انجام شده نظیر معاملات شرکت باشد
۲- معامله انجام شده متضمن رقابت با عملیات شرکت باشد
۳- معامله انجام شده موجب ضرر شرکت شود
اثبات موارد سه گانه فوق با یک پنجم سهامداران است که اقدام به اقامه دعوی علیه مدیران یا مدیر عامل می‌نمایند.
بر خلاف معاملات ماده ۲۱۹ ل. ا. ق. ت که قابلیت ابطال معامله را دارند. معامله موضوع ۱۳۳ نه باطل است و نه اینکه قابل ابطال است. بلکه ضمانت اجرائی تخلف از مفاد ماده ۱۳۳، مسئولیت مدیران و مدیرعامل در پرداخت ضرر وارده به شرکت است.
علت عدم ابطال یا قابلیت ابطال معاملات ماده ۱۳۳ از جهت حضور اشخاص ثالث در معاملات است. چه بسا شخص ثالث نمی‌داند که طرف معامله او مدیر عامل یا عضو هیات مدیره یک شرکت هست حتی اگر بداند که طرف مقابل عضو هیات مدیره یا مدیر عامل فلان شرکتی است که همان گونه معاملات را انجام می‌دهد. هیچگونه منع قانونی در انجام معاملات با چنین شخصی را ندارد، او برابر قانون می‌تواند با هر شخص حقیقی یا حقوقی هر گونه معامله‌ای را در چارچوب قانون انجام دهد. مگر انجام معاملاتی که قانون انجام آن را برای اشخاص حقیقی یا حقوقی منع کرده است.
به بیان ساده تر همانطور که بعضی از اساتید گفته‌اند بر خلاف معاملات ماده ۱۲۹ ل. ا. ق. ت که به نوعی معامله با خود محسوب می‌شود در معاملات موضوع ماده ۱۳۳ به لحاظ وجود شخص ثالث در یک طرف قرارداد، چنین معامله‌ای ، معامله با خود محسوب نمی‌شود تا بتوان بدلیل تعارض منافع مستقیم حکم به ابطال معامله داد.
باید توجه داشت که ضمانت اجرای منع رقابت تجاری با شرکت از جانب مدیران، بطلان معاملات مدیر با اشخاص ثالث نیست. در واقع نه قانونگذار در ماده ۱۳۳ ل. ا. ق. ت چنین بطلانی را پیش‌بینی کرده و نه از اصول کلی حقوق می‌توان چنین نتیجه‌ای گرفت، بلکه ضمانت اجرای انجام دادن معاملاتی نظیر معاملات شرکت این است که مدیر متخلف، مسئول جبران ضررهای وارده بر شرکت به سبب این گونه معاملات خواهد بود [۸۶].
بند سوم: ممنوعیت اعطاء وام یا اعتبار به اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل از سوی شرکت
یکی دیگر از محدودیت هایی که توسط قانونگذار برای اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل در نظر گرفته شده مربوط است به ماده۱۳۲ل.ا.ق.ت. بر اساس این ماده مدیرعامل شرکت و اعضاء هیات مدیره به استثناء اشخاص حقوقی حق ندارند هیچگونه وام یا اعتباراز شرکت تحصیل نمایند. علت محدودیت واضح و مبرهن است اخذ وام یا اعتبار اصولاً یک قرارداد یک طرفه است قراردادی که معمولاً سود آن به یک طرف قرارداد که همان گیرنده وام و اعتبار است می‌رسد و نفعی عاید طرف دوم قراردادکه وام دهنده است نمی‌گردد لذا قانونگذار برخلاف مواد مربوط به ۱۲۹ و ۱۳۰ ل.ا.ق.ت که معاملات انجام شده را مستقیماً موجب ورود خسارت به شرکت نمی‌داند و در صورت وجود شرایطی اعضای هیات مدیره و مدیر عامل ذینفع را مقصر می‌دانند در این ماده مستقیماً حکم ابطال معامله را داده است به عبارت دیگر با پیش‌بینی ابطال معامله خواسته، ثابت نماید که انجام این قرارداد قطعاً به ضرر شرکت است و نمی‌بایستی انجام شود.
ماده ۱۳۲ ل.ا.ق.ت. به اشخاص حقوقی عضو هیات مدیره اجازه داده که بتواند از شرکت وام یا اعتبار اخذ نمایند البته اشخاصی که به نمایندگی شخص حقوقی در جلسات هیات شرکت می‌کنند هم نمی‌توانند از شرکت وام یا اعتبار تحصیل نمایند علت عدم ایجاد محدودیت برای شخص حقوقی تا حدودی بر منطق استوار است به دلیل اینکه شخص حقوقی قطعاً دارای تشکیلاتی است که اعتبار آن بیش از اعتبار یک شخص عادی هیات مدیره است و می‌توان روی آن حساب نمود ولی باز هم در مواردی نمی‌توان به اعتبار شخص حقوقی تکیه نمود به عنوان مثال اگر یک شخصی که ۹۹ درصد سرمایه شرکت با مسئولیت محدود متعلق به اوست و عضو هیات مدیره شرکت سهامی خاص است از شرکت وام اخذ نماید، با توجه به اینکه سرمایه شرکت با مسئولیت محدود او هم خیلی کم است، اگر قصد سوء استفاده داشته باشد چه تضمینی برای باز پرداخت وام وجود دارد. شاید این سؤال مطرح شود چرا اعضاء هیات مدیره (بر فرض که مدیر عامل سهامدار شرکت نباشد) که همگی در شرکت دارای سهام وثیقه هستند نمی‌توانند از شرکت وام یا اعتبار اخذ نمایند؟ جواب واضح است به دلیل آنکه سهام وثیقه برای تضمین خساراتی است که از تقصیرات مدیران به شرکت وارد می‌شود در موردی که عضو هیات مدیره از شرکت وام اخذ می‌کند و آنرا پرداخت نمی‌کند از نظر حقوقی نمی‌توان گفت که تقصیری مرتکب شده است به عبارت دیگر عدم پرداخت وام به معنای تقصیر مورد نظر قانونگذار، که موجب ورود خسارت شود نیست تا بتوان آنرا از محل سهام وثیقه استیفا کرد. بالفرض اگر سهام وثیقه را در قبال عدم پرداخت اقساط قابل توقیف بدانیم دیگر تضمینی برای جبران خسارات وارده ناشی از تقصیر مدیران در دوره فعالیت آنان وجودنخواهد داشت.
نکته دیگری که در رابطه با نماینده شخص حقوقی عضو هیات مدیره قابل بیان است مربوط به این موضوع است که همسرو پدر و مادر و اجداد و اولاد و اولاد اولاد و برادر وخواهر نماینده شخص حقوقی نیز نمیتوانند از شرکت هیچگونه وام یا اعتبار اخذ نمایند.
بند چهارم: ممنوعیت تضمین دیون ویا تعهدات اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل و بستگان آنان توسط شرکت
بدیهی است همان علتی که جهت ممنوعیت اعطاء وام واعتبار به اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل مد نظر قانون‌گذار بوده در رابطه با تضمین دیون تعهدات آنان توسط شرکت نیز وجود دارد.
فرضاً اگر شرکت به عضو هیات مدیره وام دهد ولی عضو هیات مدیره وام را پرداخت ننماید این منجر به از بین رفتن سرمایه شرکت می‌شود و در موردی که شرکت از دیون عضو هیات مدیره نزد یک شخص حقیقی یا حقوقی ضمانت می‌کند و عضو هیات مدیره از پرداخت دیون خود خودداری می‌کند این شرکت است که به عنوان ضامن باید دیون عضو هیات مدیره را پرداخت نماید ملاحظه می‌شود که در این حالت نیز سرمایه شرکت از بین می‌رود بدیهی است در این حالت نیز نماینده شخص حقوقی به همراه بستگان خود جزء اشخاصی هستند که شرکت نمی‌تواند دیون و تعهدات آنها را تضمین یا تعهد کند.در این مورد نیز اشخاص حقوقی از سایر اعضاء هیات مدیره مستثنی هستند و شرکت می‌تواند دیون آنها را تضمین یا تعهد کند.
بند پنجم: محدودیت در اعطاء وام یا اعتبار به بستگان اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل
با توجه به آنکه در اعطای وام یا اعتبار هیچگونه نفعی برای شرکت متصور نیست بر خلاف ماده ۱۲۹ و ۱۳۳ ل.ا.ق.ت که در آن محدودیتی برای بستگان اعضاء هیات مدیره و مدیرعامل در انجام معاملات با شرکت و یا انجام معاملاتی که متضمن رقابت با عملیات شرکت است وجود ندارد. قانونگذار در ماده ۱۳۲ برای بستگان نسبی اعضاء هیات مدیره و مدیرعامل تا طبقه دوم ارث (به استثنای برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌های اعضاء هیات مدیره و مدیرعامل) و نیز همسران آنان نیز این محدودیت را قائل شده است.
در لایحه تجارت۹۱ هم موضوع محدودیت اعضاء وام یا اعتبار به بستگان اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل پیش‌بینی شده است. با این تفاوت که ممنوعیت اعضاء وام یا اعتبار شامل همسر و بستگان نسبی و سببی مدیر یا مدیران تا درجه سوم از طبقات سه گانه می‌شود. این موضوع در ماده ۲۳۰ لایحه تجارت ۹۱ پیش‌بینی شده است.
بند ششم: ممنوعیت انتقال دارایی شرکت در حال تصفیه به مدیر یا مدیران تصفیه و یا به اقارب آنان.
برابر ماده ۲۰۸ ل.ا.ق.ت مدیران تصفیه موظف به خاتمه دادن کارهای جاری و اجرایی تعهدات و وصول مطالبات و تقسیم دارایی شرکت می‌باشند و هرگاه برای اجرای تعهدات شرکت معاملات جدیدی لازم شود مدیران تصفیه انجام خواهند داد.
به موجب این ماده مدیران تصفیه در صورتی می‌توانند اقدام به انجام معامله نمایند که برای اجرای تعهدات شرکت لازم باشد. در غیر این صورت حق انجام معامله را ندارند.به عنوان مثال اگر اشخاص از شرکت طبکار باشند شرکت برای پرداخت بدهی می‌تواند اقدام به فروش اموال شرکت نماید.
ولی اگر فرضاً شرکت هیچگونه بدهی نداشته باشد نمی‌تواند اقدام به انجام معامله نسبت به املاک شرکت نماید- هرچند در ماده ۲۲۴ ل.ا.ق.ت آمده، پس از ختم تصفیه و انجام تعهدات و تادیه کلیه دیون، دارایی شرکت بدواً به مصرف بازپرداخت مبلغ اسمی سهامی سهامداران خواهد رسید. ولی به نظراینجانب این ماده در رابطه با مبالغ نقدی، که شرکت در اختیار دارد، صادق است. چه بسا مثلاً در شرکت سهامی خاص که تعداد سهامداران ۵ نفر است. سهامداران پس از انحلال وتصفیه شرکت بخواهند مشاعاً اموال شرکت را در اختیار داده باشند. البته بدواً در این موارد باید به اساسنامه مراجعه کرد شاید در اساسنامه ترتیب خاصی برای تصفیه شرکت و تقسیم اموال بعد از ختم تصفیه و انجام تعهدات و تادیه کلیه دیون شرکت پیش‌بینی شده باشد که در این صورت اساسنامه حاکم است.
در صورتی که انجام معاملات جدید لازم باشد قانونگذار برای آنکه مدیران تصفیه از اختیارات خود سوء استفاده ننمایند و اموال شرکت را به قیمت غیر واقعی به خود یا بستگان خود منتقل ننمایند برابر ماده۲۱۳ ل.ا.ق.ت مقرر کرده که انتقال دارایی شرکت در حال تصفیه کلاً یا بعضاً به مدیر یا مدیران تصفیه و یا به اقارب آنها از طبقه اول و دوم تا درجه چهارم ممنوع است.ضمانت اجرای انجام معامله با توجه قسمت اخیر ماده ۲۱۳ ل.ا.ق.ت بطلان معامله اعلام شده است.از طرفی قانونگذار به جهت آنکه مدیران نتوانند با نقل و انتقال اموال شرکت در حال تصفیه به خود و یا بستگان خود اموال شرکت را ناعادلانه تصاحب نمایند سنگین ترین مجازات حبسی را که در قانون تجارت پیش‌بینی شده، برای مدیر یا مدیران تصفیه در نظر گرفته است تا عامل بازدارنده مناسبی برای جلوگیری از اینگونه معاملات توسط آنان باشد.
قانونگذار در بند ۲ ماده ۲۶۹ ل.ا.ق.ت برای مدیر یا مدیران تصفیه در صورتی که بر خلاف ماده ۲۱۳ ل.ا.ق.ت به انتقال دارایی شرکت مبادرت کنند مجازات حبس یک تا سه سال در نظر گرفته است.
بند هفتم: الزام هیات مدیره به داشتن سهام وثیقه
اداره شرکت در شرکت‌های سهامی بر عهده هیات مدیره است هیات مدیره هم موجب ماده ۱۱۸ ل.ا.ق.ت به جز موضوعاتی که برابر قانون اخذ تصمیم گیری درباره آنها در صلاحیت خاص مجامع عمومی است دارای کلیه اختیارات لازم برای اداره امور شرکت در حدود موضوع شرکت است. اختیارات آنان را نمی‌شود محدود کرد و کلیه اعمال و اقدامات مدیران در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر است حتی مدیران تصفیه هم کلیه اختیارات لازم را برای تصفیه شرکت دارا هستند و نمی‌توان اختیار آنها را محدود کرد(ماده ۲۱۲ ل.ا.ق.ت). با توجه به اختیارات گسترده مدیران الذکر بیشتر خطری که سهامداران در معرض آن قرار می‌گیرند تصمیمات و اقدامات ناصحیح هیات مدیره است. همین امر موجب گردید که قانون تجارت در بین ارکان شرکت بیشترین قوانین را به هیات مدیره، وظایف و مسئولیت هاو جرایم آنان اختصاص بدهد.
قانونگذار، برای تضمین خساراتی که ممکن است از تقصیرات مدیران به شرکت وارد شود مقرر کرده مدیران باید تعدادی سهام، تحت عنوان سهام تضمینی یا سهام وثیقه در شرکت داشته باشند. تعداد سهام در اساسنامه مشخص می‌شود ولی این نباید از تعداد سهامی که به موجب اساسنامه جهت رای دادن در مجامع عمومی لازم است کمتر باشد. ضمانت اجرای عدم دارا بودن سهام وثیقه و یا عدم ارائه آن در مدت زمان قانونی بمنزله مستعفی محسوب شدن مدیران است.

نظر دهید »
تأثیر ابعاد کیفیت خدمات بانکداری اینترنتی بر رضایت و وفاداری ...
ارسال شده در 21 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

پژوهش های انجام شده در رابطه با وفاداری مشتری بیشتر بر محصول محوری یا وفاداری به برند تجاری تمرکز داشته اند و وفاداری نسبت به سازمان های ارائه دهنده خدمت کمتر مورد بحث قرار گرفته است (عبدالوند و عبدلی، ۱۳۸۸). در دنیای رقابتی امروز خدمات ارائه شده از سوی شرکت های رقیب روز به روز به یکدیگر شبیه تر می شوند و دیگر به سختی می توان مشتری را با ارائه خدمتی کاملاً بدیع در بلندمدت شگفت زده کرد؛ زیرا نوآورانه ترین خدمات به سرعت از سوی رقبا تقلید شده و به بازار عرضه می گردند. از این رو، سرمایه گذاری در حوزه وفاداری مشتری یک سرمایه گذاری اثربخش و سودمند برای شرکت های خدماتی است. وفاداری از طریق افزایش درآمد، کاهش هزینه بدست آوردن مشتریان جدید، کاهش حساسیت مشتری به قیمت و کاهش هزینه های آشنا کردن مشتری با روش های انجام کار در شرکت به افزایش سودآوری می انجامد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در حقیقت چنین نتیجه گیری شده است که وفاداری در بین مشتریان خدمات بسیار رایج تر از مشتریان محصولات می باشد. در حوزه خدمات، ویژگی های غیر محسوس مانند قابلیت اتّکا و اعتماد ممکن است ایفاگر نقشی عمده در ایجاد یا حفظ وفاداری باشد ( همان منبع).
۱-۵-۲٫ چهار وضعیت اصلی در روابط مشتری
این احتمال وجود دارد که هر مشتری حالت های متفاوتی از وفاداری داشته باشد، به عبارت دیگر ترکیب متفاوتی از چگونگی یا حالت های وفاداری وجود دارد. بازاریابان می توانند حالت های مختلف وفاداری را به روش های مختلف تحریک کنند. برای مثال رفتارهای تبلیغات دهان به دهان ممکن است از طریق برنامه های پاداش تشویق شود. در حالی که وفاداری نگرشی می تواند از طریق آگهی های عاطفی- احساسی برانگیخته شود. مثلاً شرکت مک دونالدز با مبالغ هنگفتی که به انجمن های خیریه کمک می کند، نگرش افراد را نسبت به خود عوض می کند و همین امر می تواند عاملی برای توصیه شرکت به دیگران هم باشد. دیدگاه های غالب در وفاداری خیلی محدود باقی مانده اند. بنابراین نیاز است تا دیدگاه های قدیمی وفاداری گسترش داده شوند و حوزه های وسیع تری از وفاداری را پوشش دهند تا هم مشتریان و هم به مدیران بازاریابی سود برسانند (راندلی[۹۷]، ۲۰۰۵).
مشتریان خوب چه کسانی هستند؟ بدون توجّه به اینکه سازمان از نظر مدیریت روابط با مشتریان در چه موقعیتی است، ناگزیر به شناخت سودآوری خود و میزان وفاداری مشتریان است.
در ادامه چهار وضعیت اصلی در روابط مشتری آورده شده است.
الف - مشتری وفادار و سودآور است؛
سازمان در این حالت بر عمیق کردن روابط، تقویت وفاداری و بهینه کردن سودآوری از طریق فروش جانبی و فروش بیشتر محصول و سرویس موجود، تمرکز دارد.
ب - مشتری وفادار بوده ولی سودآور نیست؛
در این حالت سازمان بایستی روابط را حفظ کند، زیرا مشتری ممکن است از طریق فروش جانبی و فروش بیشتر محصول یا سرویس موجود سودآور شود.
ج - مشتری سودآور است ولی وفادار نیست؛
در این حالت سازمان بایستی بر تشویق و تقویت رابطه و ایجاد وفاداری کاملاً تمرکز کند.
د - مشتری نه وفادار است نه سودآور؛
در این حالت احتمال ارزشمند بودن واگذاری مشتری به رقیب وجود دارد.
مشتری به قیمت، حساس بوده و تا حد زیادی توسط تبلیغات، بازاریابی و پیشبرد فروش تحت تأثیر قرار می گیرد. زمانی که روابط رشد می کند، حرکت به سمت ایجاد وفاداری آغاز می شود (عباس نژاد و دیگران، ۱۳۸۴)
به منظور ایجاد وفاداری در مشتریان بایستی ابتدا یک تصویر مشخص از مشتری وجود داشته باشد. مشتری یک دارایی استراتژیک است که ممکن است کوتاه مدت باشد و یا توسط تکریم به مشتری به یک دارایی بلندمدت تبدیل گردد. بنابراین، اطلاعات مشتری به عنوان یک دارایی استراتژیک محسوب می شود. بنابراین ابتدا سازمان یک مشتری دارد و آن را توسط تکریم و مراقبت احاطه می کند و از هر ارتباط به عنوان فرصتی برای ایجاد وفاداری استفاده می کند.
در ادامه سازمان برای پیشرفت از مرحله وفاداری به وابستگی مشتریان، بایستی ابتدا به سؤالات ذیل پاسخ دهد:
اطلاعات سازمان از مشتری تا چه حد است؟
درآمد سازمان از مشتری جدید چقدر است؟
درآمد سازمان از مشتری موجود چقدر است؟
پر درآمدترین مشتری سازمان کیست؟ آیا پتانسیل های سازمان به کار گرفته می شود؟
مشتریان بالقوه سازمان چه کسانی هستند؟
سازمان چگونه وفاداری را تعریف کرده است؟
سازمان چگونه وفاداری را اندازه گیری می کند؟
مشتریان سازمان چقدر وفادارند؟
سازمان چه تعداد مشتری را در هر سال از دست می دهد؟
سازمان چه تعداد مشتری را حفظ کرده است؟
ارزش ماندگاری و طول عمر مشتریان سازمان چقدر است؟
کدام یک از مشتریان جدید نیاز به پیگیری دارند؟
کارکنان چگونه با مشتریان به صورت هدفمند ارتباط برقرار می کنند؟
کارمندان سازمان چه اهدافی را بایستی دنبال کنند؟ (همان منبع)
۲-۵-۲٫ وضعیت های مختلف وفاداری[۹۸]
یک شرکت با مطالعه الگوهای وفاداری متعلّق به خود در بازار به نتایج بسیار مطلوبی دست خواهد یافت. بعضی از مصرف کنندگان نسبت به نام و نشان خاصی وفاداری نشان می دهند، بنابراین همواره خریدار همین نام و نشان هستند، وفاداری برخی از مصرف کنندگان هم نسبی است. خریداران دیگری هم یافت می شوند که نسبت به هیچ نام و نشانی از خود وفاداری نشان نمی دهند. مطالعه الگوهای وفاداری باید از بررسی مشتریان خود شرکت آغاز شود. شرکت هایی که از وضعیت وفاداری به عنوان معیاری برای تقسیم بازار استفاده می کنند، باید در این خصوص دقّت و احتیاط لازم را به عمل آورند، زیرا چیزی که به ظاهر ممکن است الگوی وفاداری یک محصول تلقّی شود، احتمالاً چیزی بیش از یک عادت، بی تفاوتی، قیمت پایین تر، یا عدم وجود نام های تجاری دیگر نیست، از این رو خرید گه گاه یا مرتّب را نباید با وفاداری نسبت به نام و نشان اشتباه گرفت. در این خصوص بازاریابان باید انگیزش های پنهان و مستتر در الگوهای خرید را بررسی کنند (اسماعیل پور و غفاری آشتیانی، ۱۳۸۱).
خریداران را می توان با توجّه به درجه­ وفاداری به گروه های مختلفی تقسیم کرد:
۱-بسیار وفادار[۹۹]: مشتریانی که همواره محصولی با نام تجاری مشخصی را می خرند.
۲-نیمه وفادار[۱۰۰]: مشتریانی که نسبت به محصولی با دو و یا سه نام تجاری وفادار هستند. مثلاً هم خمیر دندان کلگیت و هم سیگنال را خریداری می کنند.
۳-وفادار ناپایدار[۱۰۱]: مشتری که هر بار خرید می کند، نام تجاری مورد علاقه خود را تغییر می دهد و در واقع محصولی را با نام های تجاری گوناگون خریداری می کند. مثلاً صابون سیو، گلنار، داروگر، لوکس و داو[۱۰۲] را در هر خرید مورد توجّه قرار می دهد.
۴-غیر وفادار[۱۰۳]: مصرف کنندگانی که هیچ گونه وفاداری را به هیچ کدام از نام های تجاری از خود بروز نمی دهند.
شکل زیر ارتباط بین وفاداری به یک نام تجاری[۱۰۴] و میزان مصرف را نشان می دهد. همان گونه که در شکل دیده می شود، وفاداری به نام تجاری زمانی که با مصرف زیاد همراه باشد، برای بازاریابان اهمیت زیادی پیدا می کند (اسماعیل پور، ۱۳۸۴).
۳-۵-۲٫ چرا وفاداری مشتریان اهمیت دارد؟
بازاریابان بر این عقیده اند که داشتن مشتریان وفادار می تواند مزایای مثبتی را برای شرکت به همراه داشته باشد. برخی از این مزایا عبارتند از: افزایش فروش، کاهش هزینه ها و جریان های سود قابل پیش بینی برای شرکت. برخی از محققان، وفاداری مشتری را به عنوان یک منبع کلیدی در برتری رقابتی شرکت در مقابل رقبا نام برده اند و آن را کلیدی برای بقاء و رشد شرکت می دانند (جونز و تیلور[۱۰۵]، ۲۰۰۷).
اطلاعات مشتری را می توان به عنوان دارایی استراتژیک در نظر گرفت. ابتدا سازمان یک مشتری دارد وآن را با تکریم و مراقبت احاطه می کند، تا از هر ارتباط مشتری به عنوان فرصتی برای ایجاد وفاداری استفاده می کند، چرا که دریافته است که جلب مشتریان به نزد خود کار ساده­ای است، امّا آنچه که مهم است، حفظ و نگهداری آنان است. باید توجّه داشت که مشتریانی که گمراه می شوند، برای فروشنده هزینه های عملیاتی بالایی دارند، چون که فروشنده باید مبنای مشتری جدیدی را پایه گذاری کند. بنابراین این طور استدلال می شود که توانایی توسعه و حفظ مشتریان به طور قطع تعیین کننده موفقیت دراز مدت یک شرکت است. تجزیه و تحلیل میزان وفاداری خریداران برای شرکت ها بسیار سود آور است. برای مثال شرکتی ممکن است پس از بررسی بازار و پی بردن به وفاداری کامل مصرف کنندگان به یکی از برندهای رقبا از خیر ورود به آن بازار بگذرد و بازاری را برای فعالیت انتخاب کند که خریداران آنها نسبت به برندهای رقبا، وفاداری کمتری دارند (الوداری، ۱۳۸۴)
حفظ مشتری به عواملی نظیر انتخاب، تناسب، قیمت و درآمد بستگی دارد و به مراتب هزینه های کمتری نسبت به جذب مشتریان جدید دارد. تحقیقات نشان می دهد هزینه جذب مشتریان جدید پنج برابر هزینه حفظ مشتریان موجود است. حفظ مشتری یکی از معمول ترین نتایج یک رابطه مستحکم خریدار/مشتری است. برنامه هایی که با هدف تکرار خرید اجرا می شوند، همواره یک تکنیک مهم درحفظ مشتری بوده اند. در بازارهای سنّتی از کارت های وفاداری جهت ممانعت از خرید محصولات رقبا از سوی مشتریان استفاده می شد. حفظ مشتریان موجود به فروش جانبی بیشتری به می انجامد. نگهداری مشتریان موجود سودآورتر از جذب مشتریان جدید است. در طول یک توسعه نرمال روابط مشتری، هزینه بازاریابی و فروش به مشتریان (مشتریان موجود) به تدریج کاهش می یابد و حاشیه کلی توسعه به طور بالقوه افزایش می یابد. مشتری وفادار فقط روی قیمت تمرکز ندارد بلکه به عنوان حامی و طرفدار سازمان عمل کرده و در نتیجه به جذب مشتریان جدید کمک می کند (الهی و حیدری، ۱۳۸۴).
در همه سازمان ها و شرکت ها مواردی مثل ناملموس بودن و پیچیدگی محصولات، خدمات یا فرایندها، فقدان تجربه، طولانی بودن تحویل خدمات با عدم اطمینان روبرو هستند. کلید بدست آوردن وفاداری مشتری، در تقویت فعالیت های رابطه محوری است که توسعه مبادلات و رابطه­ موفقیت آمیز با مشتریان را در پی دارد. بر طبق تئوری هزینه سه مزیت عمده حفظ مشتریان وفادار عبارتست از:
اوّل: هزینه جذب مشتری کاهش می یابد، زیرا مشتریان ناراضی کمتری وجود دارند، تا نیاز به جایگزینی داشته باشند.
دوم: مشتریان قدیمی به قیمت ها حساسیت نشان نمی دهند.
سوم: مشتریان وفادار بازخورد بیشتری برای تأمین کننده فراهم می کنند. علاوه بر آن مشتریان از دست رفته منجر به هزینه های عملیاتی بالایی برای تأمین کننده می شوند، زیرا تأمین کننده مجبور است برای مشتری جدیدی سرمایه گذاری کند. بنابراین توانایی گسترش و حفظ مشتریان وفادار، موفقیت بلند مدت سازمان را در پی خواهد داشت (وانگ[۱۰۶] و همکاران، ۲۰۰۷).

نظر دهید »
راهنمای نگارش مقاله در رابطه با تحلیل و مقاسیه ...
ارسال شده در 21 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

ای معشوق بدون تو زندگی می کنم واز تو این حرفها را دور وپنهان می گویم.
جانا: ای جان، ای معشوق، ای: ندا، جان، منادای / زندگانی، زندگی کردن/ وز: مخفف وَ از/ معنی : تعریف کردن ، حدیث وداستان گفتن/ نهانی:پنهانی/
بیت دوم:
برای من شرم وخجالت باشد از این کاری که می کنم (زندگی می کنم)زیرا که بدون تو (ای معشوق)برای چه زندگی می کنم. شرم باد : شرم باشد، خجالت آوراست/ کار خویشم : اضافه تخصیصی/ بی تو: بدون تو/ چندین : قید مقدار، چقدر، چه مدت/

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بیت سوم :
تو نیستی ومن در این دنیای زنده ها هستم، درحقیقت باید بمیرم . تو نِه: تو نیستی/ تو ومن: آرایه جمع، مراعات نظیر/جهان زندگان: قید مکان، اضافه توصیفی ومِلکی است/ راستی: درحقیقت/گرانی می کنم: قناعت کنم واز زنده بودن که قناعت کنی یعنی باید مردن/
بیت چهارم :
باخود می گویم صبروتحمل می کنم، اما چه تحملی؟ همانطور که می دانی باید خودم راگول بزنم تا دلم را به صبر کردن سوق دهم . صبر : جناس تکرار، تحمل کردن/ حیلتی :مکرو حیله وفریب وگول زدن/ چونین: مانند این، مثل این / دانی : می دانی/
بیت پنجم :
ازغم واندوه من شادهستی (ای معشوق)، و زمانی که این موضوع را شنیده ام ، از غمی و اندوهی که داشتم خوشحالم (زیرا باعث خوشحالی تو شده واینکه به من فکر کنی)غم : جناس تکرار، اندوه، ماتم، غصه (قیدحالت) / شادی : خرسندی، خوشحالی، قیدحالت، جناس تکرار/ شادی و شادمانی : مترادف، مراعات نظیر/
بیت ششم :
در تمام راه عاشقی ، درخواست وخواهش وطلب کرده ام، بر سر راه تو (ای معشوق، چشم انتظار) و مانند دیده بان، منتظرم (تا تو را ببینم).
وزن غزل :
این غزل بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و در بحر رمل مسدس محذوف سروده شده است.
قافیه ها :
قافیه ها در این غزل عبارتند از : (زندگانی، نهانی، زندگانی، گرانی، دانی، شادمانی، دیده بانی) و کلمه ی ردیف (می کنم) است.
ویژگی سبکی غزل :
در این غزل شاعر گله و شکایات و درد دل خویش را قدم به قدم و مصرع به مصرع به معشوق می رساند، و مصرع دوم هر بیت، توجیه یا تفسیری برای مصرع اول هر بیت است این غزل هم از پیچیدگی های ادبی و عروضی عراقی بهره مند شد امّا نه همه ی موارد بلکه بسیاری از آرایه های ادبی موجود در این غزل، حُسن تکرار پیدا کرده اند و بافت ادبی غزل در نوبه ی خویش قابل بررسی است.

۴-۲-۳۹٫

تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم
بر رخ ز غم عشق تو خونابه گشادیم
در کار تو جان را به جفا نیست گرفتیم
در راه تو رخ را به وفا راست نهادیم
در آرزوی روی تو از دست برفتیم
و اندر طلب وصل تو از پای فتادیم
چون فتنه ی دیدار تو گشتیم به ناکام
در بندگی روی تو اقرار بدادیم
تا بسته ی بند اجل خویش نگردیم
از بند غم عشق تو آزاد مبادیم
نی نی به اجل هم نرهیم از غم عشقت
با عشق تو میریم که با عشق تو زادیم
درون مایه ی اصلی غزل :
در این غزل انوری عاشقی وفادار است و شالودۀ غزلش از وفاداری به معشوق است، عاشق در این راه، عشق و وجود و جان وآرزو و چشم و بندگی و تسلیم و اسیری را، به اخلاص گذاشته و فقط طالب معشوق است و بس و هستی وجود خود را در گرو عشق معشوق قرار داده و آن را یک وظیفه غیر قابل انکار می داند. بهرحال شوریدگی و وفاداری و عشق عاشق قابل تحسین و سپاس است، لیکن قلم انوری، زبانی است گشاده برخاسته از دل عاشق و پُر است از آرایه های لطیف ادبی که قابل بررسی هستند.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول :
تا وجود دل (عاشق) خود را در لابه لای گیسوی تو (ای معشوق) قرار دادیم (عاشق تو شدیم)، صورتمان از غصّۀ عشق تو مثل خون قرمز گشت (از غم عشق تو آنقدر گریه کردیم که گریه مان خونین شد). رَختِ دل : کنایه از وجود دل، اضافه ی تخصیصی / اندر : در / سر زلف : لا به لای گیسو / نهادیم : قرار دادیم/ بر رخ : روی صورت / غمِ عشقِ تو : اضافه ی تخصیصی / خونابه : خونی که با آب همراه باشد، کنایه از اشک خونین / گشادیم : باز کردیم /
بیت دوم :
در کار (راه عشق تو ای معشوق) جانمان را فنا قرض کردیم (یعنی جانمان را در راه عشق تو قرار دادیم)، و در راه عشق تو، صورتمان (وجودمان) را به وفاداری محکم و استوارگردانیدیم. کارِ تو: اضافه ی تخصیصی، مراد راه معشوق است، راهی که عاشق باید بپیماید / نیست گرفتیم : فنا فرض کردیم، شهید قرار دادیم / جان و رخ : مراعات نظیر / جفا و وفا: جناس زاید مزیّل / نهادیم: قرار دادیم /
بیت سوم :
در آرزو و میل دیدن سیمای تو، نابود شدیم و در خواست رسیدن به تو (ای معشوق)، خسته شدیم. آرزو: طلب، خواسته دل / رویِ تو : اضافه تخصیصی، صورت و سیمای تو / از دست برفتیم: کنایه از نابود شدیم / طلب : میل و خواهش / وصل تو : اضافۀ تخصیصی
بیت چهارم :
وقتی از آشوب ملاقات روی تو (ای معشوق) محروم ماندیم، اعتراف کردیم که غلام و بنده ی تو هستیم. چون : وقتی که / فتنه : آشوب / دیدار تو : اضافۀ تخصیصیناکام گشتیم : محروم ماندیم / روی تو: اضافه ی تخصیصی / بندگی : غلامی، نوکری /
بیت پنجم :
تا زمانی که گرفتار و اسیر زندان اجل نشویم (اجل، فرشته ی مرگ سر وقت ما نیاید و قصد جان مارا نکند) از زندان عشق تو (ای معشوق) آزاد و رها نمی شویم. بسته ی بند اجل : گرفتار زندان مرگ / اجل: فرشته مرگ، مجاز، آوردن جزء و اراده ی کل، در اینجا مقصود مردن و مرگ بوده است / اجل خویش: اضافه تخصیصی / نگردیم : نشویم / بند : زندان / غم عشق تو : اضافه ی تخصیصی / آزاد: رها / مبادیم: مباشیم، فعل دعایی است /
بیت ششم :
نه نه، با آمدن فرشتۀ مرگ هم از، زندان عشق تو (ای معشوق)آزاد نمی شویم، بلکه با عشق تو می میریم زیرا که با عشق تو به دنیا آمده ایم. نی نی : نه نه، تاکیدی / نرهیم : نمی رویم / غم عشقت : اضافه ی تخصیصی / عشق : جناس تکرار / میریم : می میریم (آزاد می شویم) / زادیم : به دنیا آمده ایم /
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن و در بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف سروده شده است.
قافیه :
در این غزل کلمات قافیه عبارتند از : (نهادیم، گشادیم، گرفتیم، نهادیم، فتادیم، بدادیم، مبادیم، زادییم)
ویژگی سبکی غزل :
زمینۀ اصلی غزل ایثار و شهادت عاشق در راه عشق و برای معشوق است. اگر با دیده ی بصیرت نگاهی دقیق و روان به کاور یا بدنه و پوشش ظاهری غزل بررسی کنیم، دو به دو بودن معنایی هر بیت را حس می‎کنیم، هدف شاعر امری واحد است امّا در این راه، ایثارگری های حال عاشق را بصورت گوناگون از دریچه های خاص خودش به قلم می کشد، که موج آرایه های بیرونی و درونی و اصطلاحات ادبی و دستوری در این غزل قرن ششم دیده می شود.

۴-۲-۴۰٫

نظر دهید »
نگاهی به پژوهش‌های انجام‌شده درباره بررسی تطبیقی تفاسیر و ...
ارسال شده در 21 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

اینکه دین جامع جمیع علوم و احکام باشد، موردپذیرش سروش نیست. این دیدگاهِ حداکثری است که دامنه‌ی شمولیت دین را بسیار وسیع در نظر گرفته است و آن را نشانه‌ی کمال دین می‌داند. حال‌آنکه سروش معتقد است دین کامل است و کسی منکر آن نیست ولی کمال دین الزاماً در جامعیت آن نیست، بلکه کمال آن در این است که در مقابل حداقل انتظارات انسان جواب کامل دارد، نه برای تمام انتظارات ممکن و متصور وی(سروش،۱۳۷۸،۱۰۹). سروش می‌گوید: «دین(نه معرفت دینی) کمال دارد نه جامعیت، کمالش هم اقلی و ثبوتی است و نه اکثری و اثباتی»(سروش،۱۰۹:۱۳۷۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵-۲-۱-۴)برداشت سروش از اسلام:
متفکّران مسلمان معاصر اغلب عقیده دارند که اسلام باید بازسازی و احیاء شود تا بتواند نیازهای انسان و جامعه‌ی مدرن را برآورد. امّا سروش در این زمینه نظرگاهی دیگر دارد. وی این را می‌پذیرد که جهان معاصر همواره در تغییر است و این تحولات جهان بیرونی ناگزیر باید با تمامیت دینی تلفیق یابد. امّا راه‌حلی که او نشان می‌دهد در نوسازی یا احیای اسلام نیست؛ ازنظر سروش حقیقت اسلام(دین) تغییر ناکردنی است. هر کوششی در بازسازی اسلام عبث و باطل و هم خیالی و غیرواقعی است، چراکه این اسلام نیست که باید تغییر کند، بلکه درک ما از آن است که باید دگرگون شود(سروش،الف۱۳۷۳،۹۹). کلید آشتی این دین ثابت با جهانی متغیر و دینامیک در همین تفاوت نهفته است. همانطور که کسی تردید ندارد جهان پیوسته در تغییر و دگرگونی است، شک نیست که درک انسان از دین هم‌تغییر می‌کند. برای رودررویی با چالش مدرنیته، مسلمانان نباید به دنبال تغییر و استحاله در دین خود باشند، بلکه باید بین برداشت خود از دین با تغییرهای عالم خارج از دین، وفق و آشتی دهند(سروش،الف۱۳۷۳،۹). این امر مستلزم فهمی از دین است که ناگزیر بودن تغییر و تحول در فهم انسان از دین را بپذیرد. سروش همین فهم از دین را پیش می‌نهد و آن را بر اساس تجزیه‌وتحلیلی که از تکامل معرفت دینی به دست می‌دهد، بنا می‌نهد.
۳-۱-۴)فهم و معرفت دینی:
۱-۳-۱-۴)معرفت دینی:
به نظر سروش بین دین و معرفت دینی باید فرق قائل شد: «شریعت عریان اگر هست باری نزد شارع است، امّا آرای علمای دین متفاوت و گاه متعارض است. دین، الهی و قدسی است، ولی معرفت دینی بشری است»(سروش،الف۴۳۹:۱۳۷۳). در این معرفت‌شناسی است که بحث قرائت‌های مختلف از دین مطرح می‌شود.
امّا پیش‌فرض‌های سروش بر دوپایه استوار است. از یک‌سو مذهبی است؛ و از سوی دیگر متّکی بر عقلانیت مدرن می‌باشد؛ یعنی معرفت دینی که برای او اهمیت فراوانی دارد، حاصل فهم کتاب، سنّت و تاریخ زندگی پیشوایان است. این معرفت، دانشی مصرف‌کننده است. لذا از دانش‌ها و داده‌های علمی هر عصر بهره می‌برد. با تغییر در فهم‌های برون دینی، فهم دینی نیز متحول می‌شود. سروش این ادعای خود را با روش پوپر به اثبات می‌رساند. او معتقد است؛ این اصل که هر فهم دینی به فهم بیرونی متّکی است، اصلی ابطال‌پذیر است. یعنی یک نمونه از فهم دینی در کتاب و سنّت وجود ندارد که برای فهمیدنش حاجت به اندیشه‌های بیرونی نباشد. یافتن موردی، به ابطال این اصل می‌ انجامد. گاهی تصور می‌شود که فقط تحول فهم دینی منوط به تحول فهم‌های بیرونی است؛ درحالی‌که باید دانست که ثبات فهم دینی نیز درگرو ثبات فهم بیرونی است؛ یعنی فهم دینی به‌طور کامل متکی به فهم بیرونی می‌باشد(سروش،الف۱۳۷۳،۱۶۰-۱۵۷).
۲-۳-۱-۴)بسط خطا پذیری فهم دینی به قرآن:
ازنظر وی، گاه در قرآن مشاهده می‌شود که پاره‌هایی از ظواهر آیات قرآنی با معارف بشری تعارض دارد؛ کسانی از گذشته‌های دور مانند زمخشری در تفسیر خودش و جمع کثیری از معتزله و در جهان جدید کسانی چون بهاءالدین خرمشاهی و پاره‌ای از مفسران عرب معتقدند که این خطاها در قرآن هست، امّا از باب همگامی و همراهی با مردمان جاهل دورانی است که قرآن در آن زمان نازل‌شده است. این‌یک نوع تحلیل است. کسان دیگر هستند که معتقدند که به‌هیچ‌وجه چنین نیست و این تعارض ظواهر فقط ظاهری است و اگر به عمق معنا برویم، می‌توانیم رفع تعارض کنیم. کسانی معتقدند که برای رفع تعارض باید به تأویل دست ببریم، چنانکه مرحوم طباطبایی چنین می‌کردند. کسان دیگری معتقدند که این تعارض‌ها وجود دارد و غیرقابل انکار است، ولی اساساً چون قرآن کتابی علمی یا فلسفی نیست، آن‌ها را نباید مهم شمارد و پیام قرآن در جای دیگری است و به تعبیر مفسرین: «خُذ غایات و اَترک مَبادی» یعنی به مقدمات توجه نکنید و به مراد توجه کنید(سروش،۱۳۸۸،۱۳-۱۲).
۳-۳-۱-۴)تفسیر مؤمنانه و غیر مؤمنانه:
از دید سروش، خواندن قرآن، فهمیدن، ترجمه و تفسیر قرآن هیچ‌کدام متوقف بر این نیست که کسی لزوماً ایمان و اعتقاد به پیامبر اسلام و خدای او داشته باشد. امّا وقتی این ایمان در میان آمد، تفاوت‌هایی در امر ترجمه و تفسیر پیدا خواهد شد. قرآن می‌گوید که در آن هیچ اختلاف و تناقضی نیست، حال‌آنکه یک نفر که به قرآن ایمان دارد، مسلماً در مقام تفسیر خواهد کوشید که اگر تناقضی ببیند رفع تناقض کند. امّا یک غیر معتقد بسیار راحت می‌تواند تناقض‌هایی را در قرآن نشان داده و حتّی آن‌ها را دلیل بر بطلان این کتاب بگیرد.
علم تفسیر، علمی جمعی و جاری است و هم مؤمنان و هم غیر مؤمنان می‌توانند به آن روی بیاورند و در آن زمینه تولید معرفت کنند. لذا تفسیر مؤمنانه و تفسیر غیر مؤمنانه نیز داریم. به نظر سروش مؤمنان باید به تفسیرهای غیر مؤمنانه هم توجه کنند. چون آنان چیزهایی می‌بینند که عاشقان نمی‌بینند(سروش،۱۳۸۸،۱۴).
۴-۳-۱-۴)ویژگی های قرائت فاشیستی از دین:
سروش در ادامه‌ی بحث قرائت‌های متعدد و مختلف از دین، معتقد است یک نوع قرائت از دین وجود دارد که از دیدگاه معتقدانِ بدان، تنها قرائت صحیح و جایز از دین است و این قرائت، سایر قرائت‌ها را مردود می‌شمارد، او این نوع از قرائت دینی را ویژگی حکومت‌های ایدئولوژیک می‌داند و تعبیر«قرائت فاشیستی از دین» را برای آن به کار می‌برد، سروش این قرائت و معتقدان بدان را دارای ویژگی‌هایی می‌داند:
«۱- در مورد آدمی:
الف) همه‌ی آدمیان متهم و مشکوک و بددین و بد خواهند مگر خلافش ثابت شود خصوصاً یهودی‌ها.
ب) فرد در مقابل دولت هیچ است و هیچ حقوقی ندارد.
۲- در مورد نظام:
حق با نظام است نه نظام با حق، حق آنجاست که قدرت آنجاست.
۳ – درروش:
الف) برای شکست رقیب همه‌ی کارها مجاز است.
ب) حمله بهترین دفاع است.
ج) نزدیک شدن به قدرت بهترین تاکتیک است.
د) عقوبت بهتر از پاداش و خشونت بهتر از تاکتیک است.
ه) تراشیدن دشمن موهوم بهترین گریزگاه است.
و) ترویج کینه و نفرت کارگرتر از عشق و محبت است.
ز) تکیه‌بر تئوری توطئه بهترین تحلیل است.
۴ – در مقولات سیاسی و اجتماعی:
طرفدار علم، پوزیتیویست است، طرفدار آزادی و دموکراسی، لیبرال است، طرفدار مدارا و تسامح، ماسونی است، طرفدار حقوق بشر، اومانیست است، طرفدار توسعه، کاپیتالیست و امپریالیست است و طرفدار هریک یا همه‌ی این‌ها غرب‌زده است.
۵ – در زبان:
پر طنطنه و پرمدعا و ولایت فروش و دروغ‌زن و خشونت ستا و ناسزاگو و رجز خواننده و لجن مالنده.
۶ – در دین:
دین مساوی است با تکلیف و تقلید و تکفیر و تزویر و تازیانه و لعنت و خشونت و محرومیت و عبوسیت و عربده و استبداد.
۷ – در شخصیت:
افرادی بی‌اعتقاد، کم مایه، بد سابقه، متظاهر، قدرت طلب، رقیب شکن، مدّاح و متلوّن‌اند، مخوف و محاط و لمپن هستند»(سروش،د۲۱۶:۱۳۷۹).
۴-۱-۴)جامعه ی دینی:
۱-۴-۱-۴)انواع جامعه ی دینی:
سروش بین دو نوع جامعه‌ی دینی تفکیک می‌کند: نخست جامعه‌ای است که دین‌داری او کاذب و صوری است و فاقد آگاهی دینی غنی است. چنین جامعه‌ای صورتاً و ظاهراً جامعه‌ی دینی است، بدین معنی که مردم فقط از دستورات فقهی پیروی می‌کنند(نماز و روزه) بدون اینکه متوجه نقش عمیق دین در زندگی باشند. سروش البته منکر اهمیت دستورات و احکام دینی نیست، بلکه می‌گوید همه نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند منتهی این‌ها علائم ظاهری ایمان است و عمق ایمانِ درونیِ شخصی را نشان نمی‌دهد.
چه‌بسا شخص بنا به عادت نماز بخواند یا به‌حکم وظیفه و نه به سائقه ی ایمان و عشق به خداوند؛ هم‌چنین است در مورد روزه گرفتن و سایر وظایف دینی. امّا در جامعه‌ی دینی واقعی مردم وظایف دینی را از نهان قلب و با صدق ایمان انجام می‌دهند و عمیقاً و قلباً متوجه نقش دین در زندگی شخصی و اجتماعی خود می‌باشند(سروش،الف۱۳۷۶،۳۱۵).
بر اساس این تفکیک، سروش می‌گوید ایران قبل از انقلاب تا زمان مشخصی، جامعه‌ی دینی صوری و ظاهری بوده است که مردم به وظایف شرعی خود عمل می‌کردند، امّا فاقد آن ایمان عمیقی بودند که اساس شعور دینی عمومی و انگیزنده است. همانطور که انقلاب نشان داد، ایمان مردم در طول زمان گسترش و تعمیق یافت که نشانه‌ی آن پیدایش متفکّران دینی در بین روحانیت و غیر آن‌ها بود که جامعه را به صوری و ظاهری بودن خود هشدار می‌دادند و مردم را ترغیب می‌کردند که ایمان واقعی خود را بازیابند(سروش،الف۱۳۷۶،۳۱۲).
۲-۴-۱-۴)تفاوت های جامعه ی دینی و جامعه ی لیبرال:
به نظر سروش جامعه‌ی دینی و لیبرال با یکدیگر تفاوت اساسی دارند: «جامعه‌ی لیبرال جامعه‌ای است همواره در حال انتخاب و امتحان که هیچ‌گاه دوره‌ی امتحان را به سر آمده یا به سر آمدنی نمی‌داند. امّا جامعه‌ی دینی، جامعه‌ای است از انتخاب گذشته و به جواب امتحان رسیده. او، دین را برگزیده است و بر آن است که ازآن‌پس در ظلّ آن زیست کند. لکن این انتخابِ نخستین، بابِ انتخاب‌ها و امتحان‌های دشوار و بی‌شمار بعدی را بر آن گشوده است. ازآن‌پس معرفت دینی است که می‌باید امتحان بدهد و مراحل دشوار قبض و بسط و تعدیل و توازن را از سر گذراند(سروش،د۱۳۷۹،۱۲۵).
از دیدگاه او در جوامع لیبرالی فقط رضایت مخلوق اهمیت دارد و به رضایت خالق اندیشیده نمی‌شود، امّا در حکومت‌های دینیِ دموکراتیک میان رضایت خالق و مخلوق آشتی برقرار می‌کنند و میان برون دین و درون دین تعادل برقرار می‌کنند. آنان برای دینی بودن دین را هادی قرار می‌دهند و برای دموکراتیک بودن فهم دینی را باعقل جمعی سیال می کنند و برای رضای خالق همواره باید پروای دین داشته باشند با این شیوه لیبرالیسم حذف می‌شود امّا دموکراسی در پناه عقل جمعی با دین‌داری عاقلانه و عالمانه می‌آمیزد(سروش،د۱۳۷۹،۱۲۶).
۵-۱-۴)سیاست و حکومت:
۱-۵-۱-۴)مفهوم سیاست:
در تعریفی که سروش از سیاست ارائه می‌دهد سیاست یعنی تئوری قدرت؛ و اعمال قدرت. به نظر او اگر شما در عرصه سیاست، یک موجود مقتدر نباشید، اعتنایی به شما نمی‌کنند امّا وقتی مقتدر شدید وارد سیاست می‌شوید و دیگر نمی‌شود شمارا نادیده گرفت(سروش،ب۱۳۸۵،۶۴).
۲-۵-۱-۴)نقش دین در سیاست:
در رابطه با نقش دین در سیاست، سروش دیدگاه خود را با چند پرسش اساسی شروع می‌کند: آیا دین باید به‌صورت یک ایدئولوژی سیاسی عمل کند؟ آیا دولت می‌تواند مشروعیّت خود را ازنظر دینی بر مفهوم ایدئولوژی اسلامی بنا کند؟ آیا برای اداره‌ی جامعه و حکومت کردن در دولت‌های مدرن، روش‌های حکومتی که از دین به دست می‌آید، به‌تنهایی کافی است؟ پاسخ‌های سروش به این پرسش‌ها منفی است - نفی مؤکد. وی می‌گوید: «ایدئولوژی» اسلامی را باید یکسره کنار نهاد، به این دلیل که مانع تحول و رشد معرفت دینی می‌شود(سروش،الف۱۳۷۶،۳۱۵).
۳-۵-۱-۴)مفهوم حکومت دینی:
سروش در تعریفی کلی از مفهوم حکومت دینی می‌گوید: «حکومت دینی حکومتی است متناسب با جامعه‌ی دینی و جامعه‌ی دینی جامعه‌ای است که در آن چیزهایی می‌گذرد که منافات قطعی بافهم قطعی از دین قطعی ندارد، نه اینکه همه‌چیزش را از دین اخذ و اقتباس کرده است»(سروش،د۱۲۱:۱۳۷۹).
او مشخصاً حکومت دینی را در قالب کار ویژه این‌گونه تعریف می‌کند: «ما دین را به(ایمان) و(عمل) تعریف می‌کنیم و ایمان را بر عمل مقدم می‌شماریم. لذا در نظر ما، حکومت دینی از آن حیث که دینی است، علی‌الاصول حکومت ایمانی است، یعنی حکومتی است که مؤمنان به دلیل اینکه انسان‌اند و محق و مؤمن‌اند آن را بنا می‌کنند؛ و حکومت دینی هم خود را ملزم می‌داند فضایی را فراهم آورد که پاسبان ایمان آزادانه و آگاهانه و تجربه‌ی دینی مؤمنان باشد»(سروش،۲:۱۳۷۵).

نظر دهید »
دانلود پروژه های پژوهشی در رابطه با مفهوم ...
ارسال شده در 21 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع
    1. شرط نتیجه

به گفته قانون گذار ” شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود.” که برخی از نویسندگان حقوقی بر این تعریف قانون گذار ایراد گرفته و معتقدند که این تعریف مجمل می باشد و نمی توان این تعریف را قبول کرد[۴۲]، و از ترکیب مواد ۲۳۶ و ۲۴۴ قانون مدنی شرط نتیجه را این گونه تعریف نموده اند ” تحقق نتیجه و اثر یک عمل حقوقی ( عقد یا ایقاع ) ضمن عقدی در عالم خارج شرط شود بدون این که برای آن عمل حقوقی انشای جدیدی به کار رود.”[۴۳] و برخی دیگر شرط نتیجه را این گونه تعریف می کنند ” شرطی است که وقوع تبعی یکی از اعمال حقوقی یا تحقق اثر اصلی آن را در قراردادی انشاء می کند.”[۴۴]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

لذا با توجه به تعاریف نویسندگان حقوقی و قانون مدنی، هر گاه عمل حقوقی که در ضمن عقد درج شود و آن عمل بدون این که نیاز به انشاء جدیدی باشد، به صرف انشاء و تحقق عقد اصلی، محقق می شود. البته این شرط برای آن که محقق شود باید شرایط زیر را دارا باشد:

        •  

       

            • عمل حقوقی که در آن عقود درج می شود نیاز به سبب با تشریفات خاص نداشته باشد. همانند اینکه در ضمن عقدی طلاق را شرط نتیجه قرار داد زیرا آن عمل تشریفاتی است.
            • اعمال مادی و وقایع حقوقی که نیاز به یک عمل مادی دارند نمی توان به صورت شرط نتیجه دانست.

           

       

    1. شرط فعل

قسم دیگر شروط صحیح شرط فعل است که قانون گذار آن را این گونه تعریف می کند:
” شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود.” از مفاد این ماده دریافت می شود، شرط فعل ممکن است به صورت شرط فعل منفی باشد و اعم از عمل حقوقی یا مادی باشد. همانند عدم فروش مالی به شخص معین یا عدم قطع درختان ؛ و یا به صورت فعل مثبت است که آن هم عمل حقوقی یا مادی می باشد.
گاهی ممکن است که اقدام یا عدم اقدام شخص ثالثی را یکی از متعاملین بر عهده بگیرد به عبارت یکی از طرفین متعهد به انجام یا عدم انجام عملی توسط شخص ثالث می شود . شرط بر فعل خارجی به دو صورت متصور است[۴۵]:

        •  

       

            • شرط التزامی برای بیگانه می باشد که طرفین بر آن توافق نموده اند.
            • یکی از طرفین متعهد به انجام فعلی یا عدم انجام آن توسط شخص ثالث می باشد

           

       

    1. شرط فاسد

شروط فاسد را قانون مدنی به دو قسم شروطی که خود باطل اند اما به صحت عقد خللی وارد نمی کند، و شروطی که علاوه بر باطل بودن مبطل عقد نیز هستند تقسیم می کند.

    1. شروط باطل

قانون گذار در ماده ۲۳۲ قانون مدنی شروط باطل را بیان نموده است که عبارتند از:

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 193
  • 194
  • 195
  • ...
  • 196
  • ...
  • 197
  • 198
  • 199
  • ...
  • 200
  • ...
  • 201
  • 202
  • 203
  • ...
  • 482

متن کامل پایان نامه ارشد -فرمت ورد : منابع مقاله

جستجو

  • منابع پایان نامه درباره ارزیابی نقش پرداخت الکترونیک ...
  • پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۲-۱- ۶- نظریه ها درباره پیامدهای فساد اداری: – 8
  • " دانلود پایان نامه های آماده | شکل۲-۲ : ارتباط بین خود (ذهن) و بدن و دیگران و تکلیف دوسا – 1 "
  • دانلود مطالب پژوهشی با موضوع افزایش قابلیت اطمینان و ...
  • مقالات و پایان نامه ها | ۲-وضع اجتماعی و سوابق زندگی محکوم علیه و اوضاع و احوال حاکم بر وقوع جرم، تعلیق را ایجاب می کند. – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • " پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۲-۱-۳-۱: نظریه اسناد عمومی – 2 "
  • سایت دانلود پایان نامه : طرح های پژوهشی انجام شده در مورد آسیب شناسی نقش ...
  • دانلود منابع پایان نامه درباره احکام خبر و خبررسانی در ...
  • پژوهش های انجام شده در رابطه با بررسی تأثیر سرمایه‌ی ...
  • فایل پایان نامه کارشناسی ارشد : طرح های پژوهشی انجام شده در مورد ارزیابی ...
  • مقالات و پایان نامه ها درباره :بررسی رابطه بین ...
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع عوامل دخیل در ...
  • راهنمای نگارش مقاله دانشگاهی و تحقیقاتی درباره شناسایی و ...
  • فایل های دانشگاهی| گفتار اول) رکن قانون جرم شنود غیر مجاز – پایان نامه های کارشناسی ارشد
  • منابع کارشناسی ارشد با موضوع شناسایی و ...
  • دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – ۲-۱-۳-۲- نابرابری فرصت های آموزشی و شکاف دیجیتالی – 10
  • شناسایی و رتبه بندی مولفه های هوش معنوی ...
  • ارزیابی عملکرد عوامل مؤثر بر زنجیره تأمین ...
  • پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها با موضوع نقش انگیزه وابستگی در علاقه به ...
  • دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : تحقیقات انجام شده در مورد : بررسی تاثیر تحولات ...
  • پایان نامه کارشناسی ارشد : تحقیقات انجام شده با موضوع : تأثیر ابعاد کیفیت ...
  • دانلود پایان نامه با فرمت word : ساخت هنری شعرشهریار- فایل ۲۸

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان